آقای عراقچی! از برنده شدن کامل اسرائیل و امریکا در جنگ سوریه نگویید؛ با کمک ترکیه می توان سلفی ها را مهار کرد
به گزارش تکنونامه دکتر کیومرث اشتریان در روزنامه شرق نوشت: ایران توانست با مهارت و تدابیر پنهان با طالبان کنار آید و تهدید را تبدیل به فرصت کند. قضاوت درباره اینکه آیا جمهوری اسلامی در مواجهه با طالبان ظرفیت مهمی از خود نشان داده و تا چه حد در قامت یک بازیگر پراگماتیست و غیرایدئولوژیک ظاهر شده است نیاز به زمان دارد.
اگرچه معارضان سوری متفاوت اند اما یک پرسش مهم این است که آیا ظرفیت بازیگری پراگماتیست ایران باز هم سر بر خواهد آورد؟ به طریقی متناقض نما سلطه ترکیه بر معارضان سوری هم زمان از دشواری کار با آنان می کاهد و می افزاید.
اینان با تجربه ای که در مناطق تحت اشغال خود در شمال سوریه و تحت حمایت نیروهای امنیتی ترکیه اندوخته اند با نهادسازی سیاسی-اقتصادی آشنا شده و مزه ثروت ناشی از قدرت چریکی را چشیده اند. آنان ضرورت تبدیل شورش به نهاد را دریافته اند هرچند هنوز کاملا آن را نیاموخته اند.
اینک دیگر دریافته اند که چگونه مناسبات بین المللی را برای کسب ثروت و منزلت به کار گیرند و رفتاری جهان پسندانه در پیش گیرند تا قدرتمندان اصلی در جامعه بین المللی به دولت داری آنان رضایت دهند. به کمک ترکیه قواعد بازی منطقه ای در کسب رضایت آمریکا و اسرائیل را دریافته اند.
پرسش این است که نقشه جدید میدان قدرت چیست و چه ظرفیت هایی برای «کار دیپلماتیک» دارد؟ دیپلماسی صرفا مسافرت به کشورهای «دوست و برادر و هم پیمان» نیست. دیپلماسی ظرفیت کار با معارضان و دشمنان و مخالفان نیز هست.
1- ترکیه با سلطه نیروهای نیابتی اش بر سوریه از چند سو برنده موقتی این بازی است. پس از این این ترکیه است که محور قدرت نه تنها در منطقه که در شرق اروپا خواهد بود و این خود ظرفیت های مثبت و منفی جدیدی را نیز برای همه بازیگران و از جمله ایران فراهم خواهد کرد. چشم انداز آن قدرها هم تاریک نیست.
2- پروژه های بعدی ترکیه ادامه تحرکات در زنگزور تحکیم قدرت آبی در مرزهای یونان قبرس عراق و ایران و البته نقش آفرینی اروپایی خواهد بود. اینکه ایران چگونه در این زمین ها بازی کند نیازمند تأمل فراوان است. اگرچه «محور مقاومت» احتمالابه تعلیقی تاریخی می رود اما محور ترکیه-ایران ظرفیت های جدیدی در منطقه فراهم خواهد کرد.
3- اسرائیل از محور جدید ترکی-سوری به امنیتی قابل توجه در مرزهای شمالی دست خواهد یافت. اما این همه ماجرا نیست. اسلام گرایی سلفی پر از حفره های ناشناخته برای همگان است. این حفره ها برای اسرائیل پر از ماجراهای جدید است.
4- نقش آفرینی بین المللی و منطقه ای روسیه به شدت تضعیف می شود. گویا روسیه در این منطقه بازنده تاریخی است. چاره ای هم ندارد چون نجات از باتلاق اوکراین ارزش «تخلیه ظرفیت روسی» در خاورمیانه را دارد. این همان «شکست استراتژیک» مسکو است که لاوروف از آن واهمه دارد.
5- اروپا و عربستان و کشورهای خلیج فارس در این میان بازیگران فرعی هستند که رضایت آمریکا و اسرائیل را همچون رضایت خود تلقی خواهند کرد. اگرچه ایران خود را برای تشدید چالش های دیپلماتیک درباره جزایر سه گانه و شیعیان لبنان آماده می کند اما اسلام سلفی برای همه آنان تهدیدی بیشتر از ایران دارد. ظرفیت اجتماعی-سیاسی اسلام سلفی در کشورهای حاشیه خلیج فارس هنوز آنچنان که باید فعال نشده است.
6- این استراتژی رسانه ای-دیپلماتیک وزارت خارجه که «با روی کارآمدن معارضان سوری تروریسم در منطقه گسترش خواهد یافت» کارآمد نیست. برعکس تصویر فعلی چنین است که این معارضان استحاله شده اند و آماج کینه آنان نه اسرائیل و آمریکا بلکه ایران است. جولانی در گفت وگوی تلفنی با نخست وزیر عراق نگفت «جنگ ایران و اسرائیل» بلکه گفت «حرب الایران و المنطقه»! بنابراین تهدیدنمایی آنان برای منطقه دقیق نیست.
نتیجه آنکه فعلا نمی توان چنین ادعایی را محور فعالیت دیپلماتیک خود قرار داد. آبی از این استراتژی رسانه ای-دیپلماتیک گرم نمی شود. تمرکز باید بر مهار این جریان از طریق ظرفیت طالبان و محور ایرانی-ترکیه ای باشد. به نظر می آید که آقای عباس عراقچی وزیر محترم امور خارجه باید قدری از بیش فعالی خود در اظهارنظرها بکاهند.
نیازی به این نیست که با این شتاب زدگی اسرائیل و آمریکا را پیروز این میدان معرفی کند. ایشان می گوید: «تحولات به شکل سریعی درحال وقوع است که این خودش جای سؤالات زیادی دارد. پشت همه این تحولات سریع تفکری است که از آمریکا و رژیم اسرائیل منشأ می گیرد».
7- به این نکته نیز توجه داشته باشیم که دیرزمانی است دایرمدار سیاست در خاورمیانه نه نیروهای اجتماعی که نیروهای امنیتی هستند. از موساد و سیا گرفته تا دستگاه امنیتی روسیه ترکیه پاکستان و ایران این دستگاه های امنیتی هستند که نیروهای اجتماعی را سازمان می دهند متشکل می کنند تسلیح می کنند و در زمان لازم از آنها استفاده می کنند. حتی برخی دولت های کوچک ناگزیر از تبعیت «کامل» از این سرویس ها هستند.
ضروری است که جامعه شناسی سیاسی به این متغیر مهم که تا حدود زیادی در تحلیل ها و نظریه پردازی ها مغفول بوده است توجه کند. ما دیگر جریان اجتماعی خالص نداریم. این جریان های اجتماعی همگی آلوده به سیاست های امنیتی شده اند. از انقلاب های رنگی تا برآمدن سلفی ها تا نمونه های مشابه آن در ایران همگی و به درجاتی کم یا بیش وام دار بازی سازی های دستگاه های امنیتی است. این دستگاه ها یا از این جنبش ها استفاده می کنند یا در فرایند آنها مداخله می کنند.
23302