ماجرای قتل خانواده بیرمی
ماجرای قتل خانواده بیرمی
ماجرای قتل خانواده بیرمی، به جنایت هولناک و بی رحمانه ای اشاره دارد که در مهرماه ۱۴۰۳ در شهر بیرم لارستان فارس رخ داد و طی آن، مادر خانواده به همراه سه دختر خردسالش توسط زوج همسایه با انگیزه سرقت به قتل رسیدند. این فاجعه ضمن ایجاد شوک گسترده در جامعه، ابعاد عمیقی از آسیب پذیری اجتماعی و لزوم هوشیاری را آشکار ساخت.

آغاز فاجعه ای که فارس را در شوک فرو برد
در اواسط مهرماه سال ۱۴۰۳، منطقه بیرم لارستان در استان فارس شاهد یکی از تلخ ترین و هولناک ترین رخدادهای جنایی سال های اخیر بود. این حادثه که به ماجرای قتل خانواده بیرمی معروف شد، جامعه ای آرام و مذهبی را در بهت و حیرت فرو برد. قربانیان این جنایت شامل رباب حاجی پور، معلمی فداکار و محبوب، و سه دختر خردسال او به نام های آوا، آرام و جانان بودند که به دست همسایگان خود به طرزی بی رحمانه به قتل رسیدند. این فاجعه نه تنها به خانواده ای داغدار و شهری سوگوار منجر شد، بلکه پرسش های عمیقی را در مورد امنیت اجتماعی، اعتماد نابجا و ریشه های وقوع چنین جرائمی در ذهن افکار عمومی پدید آورد. پرونده ای که با سرعت و قاطعیت دستگاه قضایی و انتظامی به سرانجام رسید، اما زخم عمیقی بر پیکر جامعه باقی گذاشت.
زندگی آرام خانواده خلیلیان و معرفی قربانیان
خانواده خلیلیان، نمادی از یک زندگی ساده، مذهبی و با تلاش در شهر بیرم لارستان بودند. اصغر خلیلیان، پدر خانواده، و همسرش رباب حاجی پور، هر دو از قشر فرهنگی و معلم بودند که با شرافت و سخت کوشی، امرار معاش می کردند. زندگی آن ها، اگرچه از دید ظاهری ممکن بود آرام به نظر برسد، اما در پس پرده با تلاش های مضاعف و گاهی مشاغل دوم و سوم برای تأمین نیازهای خانواده همراه بود؛ واقعیتی که غالباً از چشم دیگران پنهان می ماند.
رباب حاجی پور و دخترانش
رباب حاجی پور، بانویی ۴۱ ساله و معلمی دلسوز بود که در میان همکاران و دانش آموزانش از جایگاه و احترام ویژه ای برخوردار بود. او نه تنها یک مادر فداکار برای سه دختر خردسالش، آوا، آرام و جانان، و پسر نوجوانش امیر بود، بلکه ستونی از مهر و محبت در خانواده به شمار می رفت. دخترانش، آوا، آرام و جانان، هر سه در آغاز راه زندگی بودند و شور و شوق کودکی را در خانه شان جاری ساخته بودند. امیر، پسر ۱۳ ساله خانواده نیز، در آستانه نوجوانی، شاهد و قربانی غیرمستقیم این جنایت هولناک شد که به لطف هوشیاری پدر و سرعت عمل پلیس از چنگال قاتلان نجات یافت.
اصغر خلیلیان، پدری با پیشینه فرهنگی
اصغر خلیلیان، متولد ۱۳۵۹ در بیرم لارستان، معلمی با تحصیلات دانشگاهی در رشته زبان و ادبیات عرب بود. وی پس از گذراندن دوران سربازمعلمی، به استخدام آموزش و پرورش درآمد و سال ها به تدریس مشغول بود. زندگی مشترک او و همسرش از سال ۱۳۸۷ آغاز شد و هر دو با وجود مشکلات مالی اولیه، همواره تلاش می کردند با درایت و هم اندیشی، خانواده ای نیکو و با تربیت سالم را پایه گذاری کنند. او با افتخار از نان حلالی سخن می گفت که پدرش برایشان فراهم آورده بود و تربیت صحیح مادرش که او را از هرگونه وسوسه برای کسب مال نامشروع دور نگه داشته بود. این خانواده، برخلاف تصور قاتلان، ثروت هنگفتی نداشتند و زندگی شان بر پایه کار و تلاش بنا شده بود.
ورود سایه شوم: همسایگان قاتل و شکل گیری توطئه
آنچه ماجرای قتل خانواده بیرمی را تلخ تر می کند، این است که عاملان این جنایت، کسانی بودند که به عنوان همسایه در نزدیکی قربانیان زندگی می کردند. این زوج که با نام های سجاد و مهسا شناخته می شدند، با نقشه ای از پیش طراحی شده و با هدف سرقت دارایی ها، اعتماد خانواده خلیلیان را جلب کرده و سپس نقشه شوم خود را عملیاتی کردند.
معرفی زوج قاتل: سجاد و مهسا
سجاد و مهسا، زوجی تازه ازدواج کرده بودند که اصالتاً از جهرم به بیرم آمده و خانه برادر اصغر خلیلیان را اجاره کرده بودند. خانه ای که تنها با یک در مشترک به خانه خانواده خلیلیان متصل بود، اگرچه این در همواره بسته بود و رفت وآمد چندانی بین دو خانواده صورت نمی گرفت. آن ها با ظاهری مرموز و ریاکارانه، تلاش می کردند تا خود را افرادی مثبت و قابل اعتماد نشان دهند. اصغر خلیلیان در این باره گفته بود که آن ها اهل جهرم بودند و حتی همسر اول سجاد تا پیش از افشای جنایت، از ازدواج دوم او بی خبر بود. از زمان ورود این زوج به بیرم تا وقوع فاجعه، تنها دو تا سه ماه فاصله بود؛ مدت زمانی کوتاه که در طی آن، رابطه صمیمانه ای با خانواده خلیلیان شکل نگرفت، اما کافی بود تا نقشه پلیدشان را عملی کنند.
انگیزه جنایت: وسوسه طلا و دارایی ها
انگیزه اصلی این جنایت هولناک، وسوسه سرقت طلا و دارایی ها بود. قاتلان به اشتباه تصور می کردند خانواده خلیلیان از وضعیت مالی بسیار خوبی برخوردارند و طلاهای فراوانی در خانه دارند. این سوءتفاهم از آنجا ناشی شد که مهسا، زن قاتل، در یک مهمانی رباب حاجی پور را با طلاهایش دیده بود. او حتی در همان مهمانی به بهانه بهتر بودن دوربین گوشی اش، از رباب عکس گرفته و برای همسرش فرستاده بود تا او را از میزان طلاهای مقتول آگاه کند. پدر خانواده در این باره اظهار داشت که طلاهای همسرش در حد معمولی بود و گاوصندوقی نیز در خانه وجود نداشت. این تصور اشتباه، ناشی از دید کوتاه و ایمان ضعیف قاتلان بود که به قیمت جان ۴ نفر تمام شد. همین وسوسه به شکل گیری نقشه ای دقیق و بی رحمانه برای قتل و سرقت انجامید که جامعه را در شوک فرو برد.
شب خونین لارستان: روایت گام به گام یک جنایت بی رحمانه
شب ۱۶ مهرماه ۱۴۰۳، بیرم لارستان شاهد یکی از بی رحمانه ترین جنایات تاریخ خود بود. زوج قاتل با نقشه ای دقیق، اعضای خانواده خلیلیان را به دام انداختند و به تدریج، چهار نفر از آنان را به قتل رساندند. این روایت، شرحی گام به گام از شبی است که برای همیشه در ذهن مردم این منطقه حک شد.
فریب و قربانیان اولیه
توطئه با بهانه ای ساده آغاز شد: دعوت رباب حاجی پور و دخترانش به خانه قاتلان برای پخت شیرینی. رباب حاجی پور به همراه دو دختر کوچک ترش، آوا و آرام، به خانه همسایه رفتند، بی خبر از سرنوشت تلخی که در انتظارشان بود. در آنجا، سجاد و مهسا، با بی رحمی تمام، دست و پای مادر و دو دختر خردسالش را بسته و سپس با ضربات چاقو، آن ها را به قتل رساندند. این اولین مرحله از یک جنایت برنامه ریزی شده بود که با نهایت خونسردی و وحشیگری به اجرا درآمد.
«اقدام جنون آمیز این زن و شوهر با انگیزه سرقت انجام شده بود. این جنایت فجیع احساسات عمومی را به شدت جریحه دار کرد.»
ورود به خانه قربانیان و قتل بعدی
پس از به قتل رساندن مادر و دو دخترش، قاتلان جسد آن ها را به خانه خودشان منتقل کردند تا در صحنه سازی نهایی، وانمود کنند که این خانواده قربانی دزدان شده اند. اما این پایان ماجرا نبود. از طریق همان دری که به خانه قربانیان راه داشت، وارد منزل خانواده خلیلیان شدند. در آنجا، دست و پای دختر سوم، جانان، و پسر نوجوان، امیر، را بستند. جانان، دختر دیگر خانواده، نیز به حمام برده شد و در آنجا به قتل رسید. بی رحمی قاتلان تا به آنجا رسید که حتی به کودکان نیز رحم نکردند.
ربودن امیر و تلاش برای سرقت
پس از قتل سه نفر از اعضای خانواده، قاتلان با تهدید پسر ۱۳ ساله، امیر، از او خواستند تا جای گاوصندوق و طلاها را نشان دهد. اما در خانه هیچ گاوصندوقی وجود نداشت و میزان طلاها نیز به اندازه ای که قاتلان تصور می کردند، زیاد نبود. آن ها پس از سرقت مقداری طلای معمولی که در حد توان یک خانواده معلم بود، امیر را دست و پا بسته در صندوق عقب خودرو پدر خانواده قرار دادند. هدفشان این بود که امیر را به بیرون از شهر ببرند و او را نیز به قتل برسانند تا هیچ شاهدی از جنایت باقی نماند. این نقطه، اوج بی رحمی و سبعیت این زوج بود.
لحظه کشف و عملیات نجات: هوشمندی پدر و سرعت عمل پلیس
در بحبوحه جنایت و تلاش قاتلان برای پنهان سازی آثار جرم، نشانه هایی آشکار شد که مسیر سرنوشت را تغییر داد و منجر به کشف جنایت و نجات معجزه آسای پسر خانواده شد. این لحظه، نمادی از هوشیاری خانواده و سرعت عمل و کارآیی نیروی انتظامی است.
نشانه سرنوشت ساز و بازگشت پدر
ماشین اصغر خلیلیان، پدر خانواده، مجهز به سیستم ردیاب بود. زمانی که مهسا، زن قاتل، با خودرو روشن شده و امیر را در صندوق عقب، از خانه خارج شد، پیامکی به تلفن همراه اصغر ارسال شد. در آن لحظات، اصغر در کنار دوستانش بود. او با دیدن پیامک و تماس های بی جواب همسرش، نگران شد و بلافاصله به سمت خانه حرکت کرد. با رسیدن به منزل، با صحنه ای غیرمنتظره مواجه شد: یک مرد غریبه (سجاد، مرد قاتل) در خانه حضور داشت و در حال صحنه سازی بود. اصغر خلیلیان بدون اتلاف وقت، درب خانه را بست و بلافاصله پلیس را در جریان قرار داد.
کشف اجساد و تعقیب پلیسی
با حضور مأموران پلیس در محل حادثه، مرد غریبه دستگیر شد. تحقیقات اولیه و بازرسی از خانه، ابعاد هولناک فاجعه را آشکار ساخت. اجساد بی جان رباب حاجی پور و دو دخترش در داخل یک بشکه و جسد دختر دیگر در حمام خانه کشف شد. همزمان با کشف اجساد و دستگیری سجاد، خبر ربوده شدن پسر ۱۳ ساله، امیر، به پلیس رسید. واحد گشت پلیس به سرعت وارد عمل شد و با دریافت مشخصات خودرو، در جستجوی آن به تعقیب پرداخت. مهسا، زن قاتل، در حالی که امیر را در صندوق عقب خودرو حبس کرده بود، با سرعت زیاد در حال رانندگی بود تا از شهر خارج شده و آخرین شاهد جنایت را نیز از بین ببرد.
نجات معجزه آسای امیر و دستگیری عاملان
پلیس پس از تعقیب و گریز، خودروی مظنون را متوقف کرد. مهسا، زن قاتل، در لحظه مواجهه با پلیس از ترس غش کرد. مأموران بلافاصله صندوق عقب خودرو را باز کرده و امیر ۱۳ ساله را در کمال ناباوری زنده و دست و پا بسته نجات دادند. این عملیات سریع و هوشمندانه پلیس، مانع از تکمیل نقشه شوم قاتلان شد و امیر، تنها بازمانده مستقیم این فاجعه، به زندگی بازگشت. با دستگیری هر دو عامل جنایت، بازرسی از خانه آن ها منجر به کشف یک قبضه سلاح کمری، یک قبضه وینچستر با مهمات مربوطه و دو قبضه سلاح سرد (قمه و چاقو) شد که شواهدی محکم بر برنامه ریزی شده بودن این جنایت ارائه می داد.
سیر قضایی پرونده: از کیفرخواست تا تایید قصاص
پس از کشف ماجرای قتل خانواده بیرمی و دستگیری عاملان، دستگاه قضایی با قاطعیت و سرعت مثال زدنی وارد عمل شد تا عدالت را در مورد این پرونده هولناک اجرا کند. سیر قضایی پرونده، از مرحله تحقیقات اولیه تا صدور و تأیید احکام قصاص، در مدت کوتاهی به انجام رسید که نشان دهنده عزم جدی برای مقابله با جرائم خشن و اعاده امنیت به جامعه بود.
تحقیقات فشرده و محاکمه سریع
پس از دستگیری سجاد و مهسا، تحقیقات فشرده ای در دادسرای لارستان آغاز شد. مأموران و بازپرسان با جدیت تمام به جمع آوری شواهد و مدارک پرداختند تا ابعاد پنهان این جنایت را روشن سازند. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان فارس ارجاع داده شد. این دادگاه با توجه به حساسیت عمومی و اهمیت رسیدگی سریع، در کوتاه ترین زمان ممکن و مطابق با آیین دادرسی کیفری، به اتهامات متهمان رسیدگی کرد. سرعت در روند قضایی، بدون فدا کردن دقت و عدالت، از نکات قابل توجه این پرونده بود.
صدور حکم و تایید دیوان عالی
نتیجه محاکمه، صدور حکم قصاص برای هر دو متهم، سجاد و مهسا، بود. هیأت دادگاه با توجه به شواهد و اقرارهای موجود، نقش مستقیم مهسا را نیز در یکی از قتل ها تأیید کرد. پس از صدور رأی نخستین، وکلا متهمان به حکم اعتراض کردند و پرونده برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور ارسال شد. دیوان عالی کشور نیز پس از بررسی دقیق تمام ابعاد پرونده و مستندات، حکم قصاص صادر شده برای هر دو متهم را تأیید کرد. این تأیید نهایی، مهر تأییدی بر قاطعیت دستگاه قضایی در برخورد با جنایتکاران و اجرای عدالت بود که رضایت نسبی افکار عمومی را در پی داشت.
حجت الاسلام و المسلمین سید صدرالله رجایی نسب، رئیس کل دادگستری استان فارس، در این باره اظهار داشت: «این جنایت فجیع احساسات عمومی را به شدت جریحه دار کرد که در همین راستا دستگاه قضایی با رسیدگی سریع به پرونده ظرف مدت قریب به ۱۰ ماه این پرونده را به سرانجام رساند و با اجرای مجازات شرعی و قانونی دو عامل جنایت زمینه رضایت نسبی عمومی را فراهم کرد.» این سخنان، تأکیدی بر جدیت و سرعت در روند رسیدگی به پرونده بود.
اجرای عدالت: پایان تلخ برای جنایتکاران و آرامش نسبی برای جامعه
با تأیید نهایی احکام قصاص، فصل جدیدی در ماجرای قتل خانواده بیرمی آغاز شد: اجرای عدالت. این مرحله، هرچند تلخ و دردناک بود، اما برای بازماندگان و جامعه ای که از این جنایت به شدت متأثر شده بود، نویدی از برقراری نظم و قاطعیت قانون محسوب می شد.
قصاص سجاد در ملاءعام
در تاریخ بیست و هشتم مرداد ماه سال ۱۴۰۴، حکم قصاص سجاد، مرد قاتل و متهم اصلی پرونده، در ملاءعام و در شهر بیرم لارستان اجرا شد. اجرای این حکم در حضور عموم مردم، بازتاب گسترده ای در منطقه داشت. هدف از اجرای حکم در ملاءعام، علاوه بر اجرای عدالت شرعی و قانونی، ایجاد بازدارندگی و نشان دادن قاطعیت دستگاه قضایی در برخورد با جرائم خشن بود. این اقدام، اگرچه با احساسات مختلفی در جامعه همراه بود، اما برای بسیاری از مردم، نقطه پایانی بر این کابوس تلخ محسوب می شد و آرامش نسبی را به همراه داشت.
اجرای حکم مهسا در زندان
یک روز پس از اجرای حکم سجاد، حکم قصاص همسرش مهسا نیز اجرا شد. مهسا که بر اساس نظر هیأت دادگاه نقش مستقیمی در وقوع جنایت و مباشر در محقق شدن یکی از قتل ها بود، این بار در زندان عادل آباد شیراز به دار مجازات آویخته شد. روند رسیدگی به اتهامات این زن و شوهر همزمان صورت گرفته بود، اما اجرای احکام آن ها با فاصله یک روز و در دو مکان مختلف انجام شد. با اجرای حکم مهسا، پرونده جنایت هولناک خانواده بیرمی به طور کامل بسته شد و آخرین صفحه از این داستان خونین ورق خورد.
بازتاب ها و سخنان پدر خانواده (اصغر خلیلیان)
پس از اجرای حکم قصاص قاتلان همسر و سه دخترش، اصغر خلیلیان، پدر داغدیده خانواده، احساسات و افکار خود را بیان کرد. او که خود در اجرای حکم قصاص سجاد حضور داشت، با آرامشی نسبی از اجرای عدالت سخن گفت و تأکید کرد که این اقدام، تا حدودی تسکینی بر دردهای بی شمار او و خانواده اش بوده است. اصغر خلیلیان بار دیگر بر این نکته تأکید کرد که خانواده اش ثروت هنگفتی نداشتند و هیچ گاوصندوقی در خانه نبوده است. او این تصورات غلط را ناشی از تربیت نادرست و دید کوتاه قاتلان دانست و با اشاره به نان حلال پدرش و تربیت صحیح مادرش، اهمیت اصول اخلاقی و ایمان را در زندگی افراد گوشزد کرد.
وی ابراز امیدواری کرد که چنین فجایعی هرگز در هیچ جای جهان تکرار نشود و جامعه با درس گرفتن از این حادثه تلخ، در هوشیاری و مسئولیت پذیری اجتماعی خود کوشاتر باشد. سخنان پدر خانواده، نه تنها بیانگر درد و رنج عمیق یک بازمانده بود، بلکه حاوی پیام هایی مهم برای جامعه در زمینه پیشگیری از وقوع چنین حوادثی و لزوم حفظ اخلاقیات و مراقبت از روابط اجتماعی بود.
درس ها و پیامدها: جلوگیری از تکرار فاجعه
ماجرای قتل خانواده بیرمی، فارغ از ابعاد جنایی و قضایی خود، درس های عمیق و پیامدهای مهمی برای جامعه، به ویژه در زمینه امنیت اجتماعی و روابط انسانی، به همراه داشت. این فاجعه تلخ، بار دیگر بر لزوم هوشیاری، تربیت صحیح و عملکرد قاطع نهادهای مسئول تأکید کرد.
هوشیاری در روابط اجتماعی و حفاظت از حریم خصوصی
یکی از مهم ترین درس های این فاجعه، اهمیت هوشیاری و عدم اعتماد بیجا در روابط اجتماعی است. این پرونده نشان داد که گاهی اوقات، حتی نزدیک ترین افراد در ظاهر، می توانند انگیزه های پنهانی داشته باشند. بنابراین، لزوم احتیاط در برقراری روابط صمیمانه، به ویژه با افرادی که شناخت کافی از آن ها وجود ندارد، و پرهیز از فاش کردن جزئیات زندگی خصوصی و دارایی ها، امری حیاتی است. حفاظت از حریم خصوصی و عدم نمایش ثروت (حتی اگر ناچیز باشد) می تواند تا حد زیادی از بروز وسوسه های مخرب جلوگیری کند.
نقش تربیت و اصول اخلاقی
اصغر خلیلیان، پدر خانواده، بارها به نقش تربیت خانوادگی، نان حلال و ایمان قوی در دوری جستن از تفکر دزدی و جنایت اشاره کرد. این سخنان، تأکیدی بر این حقیقت است که ریشه های اصلی بسیاری از جرائم، در ضعف بنیان های اخلاقی و تربیتی نهفته است. جامعه ای که بر پایه ارزش های انسانی، اخلاقی و مذهبی صحیح بنا شود، می تواند تا حد زیادی از بروز چنین فجایعی پیشگیری کند. آموزش صحیح، تقویت ارزش های اخلاقی و مسئولیت پذیری والدین در تربیت فرزندان، از مهم ترین عوامل در ساختن جامعه ای امن تر است.
اهمیت عملکرد دستگاه قضایی و انتظامی
سرعت و قاطعیت دستگاه قضایی و نیروی انتظامی در رسیدگی به پرونده قتل خانواده بیرمی، از مراحل اولیه کشف و دستگیری تا صدور و اجرای حکم قصاص، نقش حیاتی در بازگرداندن حس امنیت و اعتماد به جامعه داشت. عملکرد سریع این نهادها نه تنها باعث اجرای عدالت در کمترین زمان ممکن شد، بلکه پیامی واضح به بزهکاران ارسال کرد که جرائم خشن بدون مجازات نخواهند ماند. این اقدام، به تقویت جایگاه قانون و ایجاد بازدارندگی مؤثر در جامعه کمک شایانی کرد.
بازتاب های اجتماعی و مسئولیت پذیری جمعی
ماجرای قتل خانواده بیرمی، فراتر از یک خبر جنایی، به یک دغدغه اجتماعی تبدیل شد. این فاجعه تلخ، ضرورت افزایش آگاهی عمومی، مسئولیت پذیری جمعی و همکاری مردم با نهادهای انتظامی و قضایی را بیش از پیش نمایان ساخت. جامعه باید با هوشیاری، گزارش موارد مشکوک و حمایت از اقدامات پیشگیرانه، در حفظ امنیت عمومی نقش فعالتری ایفا کند. این حادثه، یادآور آن است که امنیت پایدار، نتیجه همکاری و مسئولیت پذیری متقابل دولت و ملت است.
نتیجه گیری: یادآوری یک فاجعه و امید به آینده ای امن تر
ماجرای قتل خانواده بیرمی، واقعه ای دردناک و تکان دهنده بود که جامعه ای آرام را در شوک فرو برد. این فاجعه، روایتگر فریب، طمع و بی رحمی است که به قیمت جان چهار انسان بی گناه تمام شد. از لحظه وقوع جنایت در مهرماه ۱۴۰۳ تا اجرای احکام قصاص قاتلان در مردادماه ۱۴۰۴، این پرونده تمامی ابعاد انسانی، قضایی و اجتماعی یک حادثه تلخ را به نمایش گذاشت. خانواده خلیلیان، که نمادی از تلاش، سادگی و ایمان بودند، قربانی وسوسه همسایگانی شدند که با تصورات واهی از ثروت آن ها، دست به جنایتی هولناک زدند.
اما در دل این تلخی، هوشیاری پدر خانواده، اصغر خلیلیان، و سرعت عمل و قاطعیت دستگاه های انتظامی و قضایی، نقطه امیدی را رقم زد. نجات معجزه آسای پسر خانواده و اجرای عدالت در کمتر از ۱۰ ماه، نشان داد که اراده ای قوی برای برخورد با عاملان بی نظمی و جرم وجود دارد. این پرونده، درس هایی ماندگار برای جامعه به ارمغان آورد: از لزوم هوشیاری و عدم اعتماد بی جا در روابط اجتماعی گرفته تا اهمیت تربیت صحیح و اصول اخلاقی در پیشگیری از جرائم. یاد و خاطره رباب حاجی پور و دخترانش، آوا، آرام و جانان، برای همیشه در اذهان باقی خواهد ماند؛ یادبودی از یک فاجعه که امید است با درس گرفتن از آن، شاهد آینده ای امن تر و جامعه ای با مسئولیت پذیری بیشتر باشیم. این حادثه، تلنگری است برای همگان تا قدردان امنیت و آرامش خود بوده و در حفظ آن کوشا باشند.