هنر داستان گویی چیست؟

داستان گویی ، داستان سرایی ، قصه گویی  یا (بخوانید استوری تِلینگ) همانطور که از اسمش پیداست درباره گفتن داستان است. یعنی استفاده از قصه یا داستان برای درگیر کردن مخاطب ، شفاف‌تر کردن یک موضوع و در نهایت انتقال یک پیام.

هنر

داستان‌ها همواره راهی برای برقراری ارتباط بوده‌اند. قبل از اینکه مردم نوشتن یاد بگیرند و حتی زبانی بلد باشند، روی دیوارها برای همدیگر داستان‌هایی را نقاشی می‌کردند. به راستی داستان را می‌توان یک معجزه نامید. کمتر پدیده‌ای وجود دارد که علاوه بر تاثیرگذاری بر انسان‌ها بتواند او را سرگرم کنند ، احساساتش را درگیر کند، به او چیزی آموزش دهد ، باعث تحریک قوه تخیل شود و در عین حال به راحتی هم به خاطر سپرده شود.

به خاطر همین قدرت شگفت انگیز داستان است که والدین برای کودکان خود داستان می‌گویند ، مردم به کتابها و فیلم‌ها علاقه‌مند هستند و امروزه استفاده از داستان در آموزش ، سخنرانی‌ها ، بازاریابی و فروش ، مذاکره و متقاعدسازی ، کسب‌وکارها و هر جایی که فکرش را بکنید گسترش یافته است.

در این راهنما سعی کرده‌ام به طور جامع به موضوع داستان گویی بپردازم تا در نهایت با دانستن نکات فنی لازم برای روایت یک داستان اثربخش و با توجه به میزان تلاش و تمرین خودتان به یک قصه گوی ماهر تبدیل شوید و داستان‌هایی تعریف کنید که با درگیر کردن مخاطبان، هر چه بهتر بتوانید پیام خود را در ذهن آن‌ها تثبیت نمایید.

اگر مایل هستید اطلاعات بیشتری درباره اهمیت داستان‌گویی ، ویژگی‌های یک داستان خوب و مراحل و روش‌های قصه گویی کسب کنید پس حتماً این راهنما را تا آخر مطالعه فرمایید. در این مطلب در ابتدا به شکل عمومی به موضوع داستان پرداخته‌ام ولی در انتها به موضوع داستانگویی در و برندها هم اشاره کرده‌ام تا کسب‌وکارها نیز بتوانند از معجزه بی‌نظیر داستان استفاده نمایند.

داستان گویی چیست؟

در ابتدای آموزش داستان یا قصه گویی بهتر است یک برداشت اشتباه را اصلاح کنم. داستان گویی به معنای دروغ گفتن نیست بلکه به معنای بیان حقیقت به شکلی داستانی و مهیج است تا برای مخاطبان حوصله سر بر نباشد. بعضی اوقات داستان‌ها عیناً و بر طبق واقعیت بیان می‌شوند و گاهی برای جذاب‌تر شدن کمی رنگ و آب می‌گیرند. گاهی هم داستان‌هایی برای توضیح بهتر یک پیام اصلی ساخته می‌شوند که باز هم دروغی در کار نیست چون پیام اصلی شما بر پایه حقیقت است.

داستان‌های ساختگی به شکلی هستند که مخاطب کاملاً متوجه واقعی نبودن آن‌ها می‌شود و بیشتر به خاطر جنبه‌های دیگر داستان مثل سرگرمی به آن اهمیت می‌دهد. بیشتر فیلم و سریال‌ها ، کتابهای رمان ، کتاب‌های کودک جز این دسته هستند. مهم پیامی است که پشت این داستان است که باید بر پایه حقیقت باشد.

مثلاً داستان معروف لاکپشت و خرگوش در کتابهای کودک را اکثر افراد شنیده‌اند و همه می‌دانیم که در واقعیت هیچ وقت یک لاکپشت با خرگوش مسابقه دو برگزار نمی‌کند! ولی پیام واقعی پشت این داستان یعنی تلاش مستمر است که آن را جاودانه کرده است. این پیام در فرهنگ‌ها ، ادیان و در واقعیت همواره اثبات شده و مورد تاکید قرار گرفته است.

اگر بخواهید از داستانگویی برای راست نشان دادن یک پیام دروغ استفاده کنید؛ چون بر خلاف ارزش‌ها ، عقاید و فرهنگ مخاطب است او خیلی سریع متوجه موضوع خواهد شد و در نهایت قدرت بی‌نظیر داستان علیه شما عمل خواهد کرد. پس چه یک شخص هستید و چه یک کسب‌وکار اگر می‌خواهید داستان شما در ذهن مخاطب نقش ببندد ، سینه به سینه منتقل شود و در نهایت جاودانه گردد باید آن را بر اساس حقیقت بیان کنید.

داستان گویی بیشتر یک هنر است و مثل بقیه هنر‌ها نیاز به مهارت، خلاقیت و تمرین دارد. داستان گفتن مثل نقاشی کردن با کلمات است. در حالی که خیلی از افراد می‌توانند قصه بگویند ولی افراد به مراتب کمتری تبدیل به داستان‌گوهای ماهر می‌شوند. ممکن است کمی سخت به نظر برسد ولی همین سختی باعث تمایز یک داستان ماندگار از یک داستان سطحی است.

همانطور که اشاره کردم استفاده از قصه و حکایت از گذشته در بین انسان‌ها رواج داشته است زیرا به آسانی توجه افراد را جلب می‌کند و  پیچیده‌ترین مفاهیم را به آسان‌ترین آن‌ها تبدیل می‌کند. داستان‌ها باعث تحریک قوه تخیل و تصویر سازی در افراد شده و احساسی مشترک را در قصه گو و شنونده ایجاد می‌کند.

از نظر علمی ثابت شده است که گوش دادن به یک داستان باعث ترشح هورمون اوکسی توکسین در بدن می‌شود. این هورمون به انسان عشق ، صمیمیت و سلامت می‌دهد. پس اگر به دنبال ایجاد یک رابطه صمیمانه با مخاطب خود هستید، داستانگویی قطعاً یکی از بهترین راه‌ها خواهد بود.

داستان یک زبان بین‌المللی است و همه افراد در سراسر دنیا آن را درک می‌کنند. کافی است پای یک فیلم سینمایی به زبانی غیر از زبان مادری‌تان بنشینید. به راحتی متوجه می‌شوید قهرمان داستان کیست، چه موانعی بر سر راه او قرار دارد و در احساسات او از غم گرفته تا شادی شریک می‌شوید.

داستان می‌تواند وجه تمایز یک شرکت ناموفق از یک شرکت موفق و ماندگار باشد. اگر دارای کسب‌وکار هستید و می‌خواهید مشتریانی وفادار داشته باشید نه افرادی که بود و نبود شما برایشان هیچ فرقی نداشته باشد و یا می‌خواهید مخاطبان شما به راحتی رقبایتان را به شما ترجیح ندهند ناچار به بیان داستان برند خود هستید.

داستان برند متن طولانی نیست که محصولات یا برند شما را تبلیغ کند و برای مخاطبان کسالت آور باشد. داستان برند در واقع نوعی روایت است که باعث انگیزش فرد مقابل به انجام یک اقدام ( مثلاً خرید از شما) می‌شود. داستان باید هویت برند شما را بیان کند و بیشتر درباره مشتریان باشد نه شرکت شما. این داستان احساسی و درگیر کننده است و یک پیام مهم را در بر دارد. در انتهای این راهنما به طور مفصل به داستان نویسی برند پرداخته‌ام.

چرا باید از داستان گویی استفاده کنیم؟

دلایل مختلفی برای داستان گفتن وجود دارد. از سرگرم کردن گرفته تا آموزش دادن ، خودنمایی کردن و حتی فروش ولی مهم‌ترین آن‌ها قدرت بی‌نظیر داستانگویی در جلب توجه مخاطب است. به خاطر قدرت داستان است که شما یک فیلم سینمایی دو ساعته را بدون وقفه و حس گذر زمان تماشا می‌کنید ولی توان تمرکز روی یک مبحث علمی را برای بیشتر از  5 دقیقه ندارید. به خاطر المان‌های داستان همانند تعلیق‌ها است که یک سریال تلویزیونی شما را در طول یک سال با خود همراه می‌کند.

برای نمونه به این سخنرانی از ژنرال ویلیام اچ. مک‌ریون توجه کنید. از او دعوت شده بود که برای فارغ التحصیلان دانشگاه تگزاس سخنرانی کند. او تصمیم گرفت نصیحت‌هایی را در قالب یک داستان آموزنده از خاطراتش در ارتش بیان کند. بازتاب سخنرانی او به حدی زیاد بود که ویدئوی مربوط به آن تبدیل به یکی از پر بازدید‌ترین ویدئو‌های یوتیوب گردید. همچنین بر اساس همین سخنرانی کتابی با نام “تختخوابت را مرتب کن” نوشت و آن کتاب هم تبدیل به پرفروش‌ترین کتاب زمان خود گردید. اگر او از تکنیک داستان گویی استفاده نکرده بود شاید اصلاً کسی نه اسمی از او می‌شناخت و نه به صحبت‌هایش اهمیت داده می‌شد.

داستان‌ها باعث ساده‌سازی مفاهیم پیچیده می‌شوند. همه افراد در هنگام مواجهه با یک موضوع جدید دچار گیچی و سردرگمی می‌شوند. کافی است نگاهی به دوران مدرسه یا دانشگاه خود بیاندازید. بعضی مفاهیم پیچیده چقدر با بیان مثال‌ها و تصاویر مختلف آسان‌تر شده‌اند. مثال زدن و تصویر سازی در واقع گونه‌ای از داستان گویی هستند که به خوبی در کتابهای درسی از آن‌ها کمک گرفته می‌شود.

از داستان گویی بدون اینکه خودمان هم متوجه شویم حتی در کتاب‌های دوران ابتدایی ما هم استفاده شده است. فرض کنید به کودکی که تازه با اعداد ریاضی آشنا شده بخواهید عملیات اصلی ریاضی را یاد بدهید. اگر برای این موضوع داستان مناسبی ساخته نشود توضیح آن بسیار سخت خواهد بود. درک  پنچ منهای دو چند می‌شود برای یک کودک ملموس‌تر است یا اینکه گفته شود علی 5 سیب دارد و 2 تای آن‌ها را می‌خورد و حالا چند سیب برای او باقی مانده؟!

داستان‌گویی در واقع مفاهیم غیر ملموس که مخاطب هچ ذهنیتی از آن‌ها ندارد را با ارتباط دادن به ایده‌های مجسم، قابل درک می‌کند.

کاربرد داستان فقط برای سرگرمی یا آموزش نیست . خیلی از شرکت‌ها برای بیان ویژگی‌ها و فروش محصول خود از داستان گویی استفاده می‌کنند. برای مثال یک شرکت تولید کننده خودرو به جای بیان قدرت موتور خود با واحد اسب بخار که خیلی‌ها درک درستی از آن ندارند محتوایی درست کرده و توان خودروی خود را در عبور از تپه‌های شنی در مقایسه با دیگر خودرو‌ها نشان می‌دهد.

با داستان‌گویی :

  • توجه مخاطبان را بهتر به خود جلب می‌کنید.
  • مخاطبان بیشتر درگیر محتوای شما خواهند شد.
  • باعث برانگیخته شدن احساسات مخاطب می‌شوید.
  • مطالب شما خواستنی‌تر و خواندنی تر می‌شود.
  • باعث ایجاد یه رابطه صمیمانه با مخاطب می‌شوید.
  • پیام شما واضح‌تر به گوش مخاطب می‌رسد.
  • باعث الهام بخشی ، انگیزش و اقدام در مخاطبان می‌شوید.
  • برای استدلال‌های خود دلیل می‌آورید.
  • می‌توانید به هر چیزی ویژگی‌های انسانی ببخشید.
  • داستان‌ها و پیامی که در دل آن‌هاست به یاد سپرده خواهند شد.
  • داستان‌های خوب دهان به دهان بین افراد مختلف منتقل می‌شوند.

یک داستان خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟

در قسمت قبل از مزایای مختلف داستان‌گویی گفتم ولی شما با گفتن یک داستان ساده از تمام این مزایا بهره‌مند نمی‌شوید. برای اینکه داستان شما بیشترین تاثیر را بر مخاطب داشته باشد سعی کنید موارد زیر را در داستانگویی رعایت کنید :

چه کسی داستان شما را می‌شنود و به آن پاسخ می‌دهد؟ با ساخت تقریباً تمام اطاعات لازم برای این امر را دارید. وقتی مخاطب خود را به درستی بشناسید قطعاً داستانی تعریف خواهید کرد که بیشتر او را درگیر کند.

  • پیام اصلی داستان را مشخص کنید

پیام داستان در واقع همان نتیجه اخلاقی داستان است. چه قصه‌ای که می‌گویید بلند باشد و چه کوتاه، باید همانند پی یک خانه دارای یک پیام اصلی باشد. در واقع داستان بر پایه این پیام شکل گرفته و به کمک شما بال و پر می‌گیرد. شما باید بتوانید کل داستان خود را در زیر 10 کلمه بیان کنید. اگر نتوانید این کار را انجام دهید یعنی داستان شما پیام اصلی ندارد.

هیچ اشکالی ندارد که از نواقص و اشتباهات خود در طول داستان بگویید. صحبت از چالشها ، شکست‌ها ، تجارب ، صحیح و خطاها شما را فردی واقعی‌تر نشان می‌دهد و مخاطبان بیشتر به شما اعتماد خواهند کرد. مخاطبان باید کاملاً متوجه مشکل شما شوند و اینکه راه حل مربوط به آن مشکل چطور پیدا و به کار گرفته شده است.

سعی کنید داستان شما دارای ساختاری ساده و مشخص باشد تا مخاطب به راحتی پی به پیام اصلی داستان ببرد. هر جزییاتی را که باعث پیشبرد داستان یا توسعه شخصیت اصلی نمی‌شود را از داستان حذف کنید. مهم حفظ توجه مخاطب و بیان پیام‌ اصلی داستان است. فرض کنید در سخنرانی ژنرال مک‌ریون که بالاتر ویدئو آن را مشاهده کردید او یک خاطره بی ربط با پیامش را درون داستانش می‌گنجاند. این حاشیه باعث می‌شود ارتباطی که مخاطب با داستان شما برقرار کرده است از بین برود.

داستانی بگویید که مخاطبان بتوانند احساساتی آشنا را در آن درک کرده و با شخصیت اصلی و موقعیت او ارتباط برقرار کنند. در این صورت می‌توانند خود را جای شخصیت اصلی گذاشته و با او همذات پنداری کنند. در برانگیختن احساس، لحن شما و زبان بدنتان بسیار مؤثر است. همچنین هر چه یک رویداد را با جزییات بیشتری تعریف کنید احساسات بیشتری در مخاطب برانگیخته می‌شود.

اگر داستانی طولانی را بیان می‌کنید و اگر به محتوای داستان ضربه‌ای نمی‌خورد اصلاً اشکالی ندارد که برای استراحت ذهن مخاطب شوخی‌هایی را در بین آن بیان کنید. هر چه داستان شما سرگرم کننده‌تر باشد مخاطبان شما بیشتر علاقه‌مند به شنیدن ادامه داستان خواهند بود.

  • قصدتان از تعریف داستان را بیان کنید

می‌خواهید مخاطبان شما نسبت به داستان شما چه عکس العملی داشته باشند؟ آن را به اشتراک بگذارند؟ اقدام خاصی انجام دهند؟ هر نیتی دارید باید آن را کاملاً واضح و شفاف از مخاطبان بخواهید. مثلاً اگر قصد فروش محصولی را دارید، می‌توانید داستان موفقیت یک مشتری را بیان کنید و تاکید کنید محصول شما در گذشته منجر به موفقیت افراد شده پس او هم می‌تواند با خرید محصول شما موفق شود.

یا مثلاً اگر هدفتان از بیان داستان اشتراگ گذاری بالای آن است باید دعوت به اقدامی مثل همین حالا این داستان را به اشتراک بگذارید داشته باشید.

  • به ترویج داستان دامن بزنید

اگر داستان خود را به خوبی تعریف کرده باشید مطمئن باشید توسط افراد زیادی به اشتراک گذاشته می‌شود. گاهی هم بد نیست داستان خود را به روش‌های مختلفی مثل تبلیغات ترویج دهید. اگر هم می‌خواهید کمی زیاده‌روی کنید می‌توانید داستانی بحث برانگیز مطرح کنید. اگر مخاطب خود را به خوبی شناخته باشید می‌دانید علایق او چیست و می‌توانید خود را با او در یک گروه قرار دهید و داستانی را علیه گروه مخالف بیان کنید. طولی نخواهد کشید که داستان شما در به اشتراک گذاشته شود.

روش و مراحل قصه گویی

روزی دختری به نام مینا قصد داشت در وبلاگش یک داستان زیبا بنویسد. او متوجه شد که وبلاگش بازدیدکننده زیادی ندارد، در حالی که وبلاگ‌های دیگران با مطالب کمتر بسیار پر بازدید است. او نمی‌دانست کجای کارش اشتباه است. یک روز در دانشگاه او در یک کنفرانس کسب‌وکار اینترنتی شرکت کرد و با تکنیک جالبی رو‌به‌رو شد که تا بحال نشنیده بود. آن تکنیک سئو نام داشت. او فهمید که باید وبلاگ خود را برای موتورهای جستجو مثل گوگل بهینه کند.  یاد گرفت که باید در مطالب خود از کلماتی استفاده کند که مخاطبانش در گوگل جستجو می‌کنند. یعنی قبل از انتشار هر پست در وبلاگش باید کلماتی که بیشترین جستجو توسط کاربران در گوگل دارد را پیدا کرده و در عنوان پست خود به کار ببرد. یادگیری این تکنیک بازی را به کلی برای مینا تغییر داد. هر روز به تعداد بازدیدکنندگان وبلاگش اضافه می‌شد و او حتی توانست از طریق وبلاگش و با نمایش تبلیغات درآمدزایی کند.”

متن بالا یک داستان کوتاه برای تعریف (بهینه‌سازی سایت برای ) بود.  اگر بخواهیم SEO را برای فردی که هیچ آشنایی به این موضوع ندارد توضیح دهیم شاید کمی گیج کننده باشد و حتی اصلاً متوجه معنی کلمه بهینه‌سازی سایت یا هم نشود. ولی همانطور که مشاهده کردید چقدر راحت می‌توان با یک داستان کوتاه در طول مقاله سایت خود یک موضوع را ساده‌سازی کرد.

این مثال را زدم تا بگویم هر داستانی حتی داستانی به این کوتاهی از 4 بخش اصلی تشکیل شده است. این بخش‌ها شخصیت اصلی ، صحنه ، مشکل و راه‌حل نام دارند. البته داستان‌های طولانی مثل رمان‌ها معمولاً پیچیده‌تر هستند و تا 12 المان اصلی را در خود جای می‌دهند. ولی برای شکل گیری هر داستان تاثیر گذاری حتماً باید این 4 قسمت را در داستان خود بگنجانید. برای مثال در داستان بالا :

شخصیت اصلی = مینا ، صحنه = پشت کامپیوتر ، مشکل = نداشتن بازدیدکننده وبلاگ ، راه حل = تکنیک سئو

پس یک داستان تاثیر گذار از 4 قسمت اصلی تشکیل شده است :

هر داستانی یک شخصیت اصلی دارد که کل داستان بر محور او می‌چرخد. در داستان باید به خوبی به شخصیت اصلی پرداخته شود تا مخاطب اطلاعات لازم را درباره او کسب کند. از ویژگی‌های ظاهری گرفته تا خصوصیات اخلاقی و هر جزییاتی که باعث شود مخاطب رابطه نزدیکی با قهرمان داستان برقرار کند.

صحنه در واقع مکانی است که داستان در آن اتفاق می‌افتد. باید محیط داستان به خوبی توضیح داده شود تا مخاطب بتواند آن را تصویر سازی کرده و ارتباط بهتری با داستان برقرار کند. در داستان‌های طولانی گاهی لازم است به طور مفصل به شرایط فرهنگی ، جغرافیایی ، سیاسی و… نیاز پرداخته شود.

شخصیت اصلی در داستان‌ها همواره دارای یک دشمن است. این دشمن می‌تواند یک شخص ، یک ترس و یا یک چالش باشد. در واقع داستان شما درباره این موضوع است که قهرمان داستان چگونه بر مشکلش غلبه می‌کند.

مسیر قهرمان برای غلبه بر مشکل یا دشمنش آسان نیست. او در این مسیر با ریز مشکلات دیگری مواجه می‌شود و همین بالا و پایین‌ها و کشمکش‌ها است که باعث جذابیت داستان می‌شود. فردوسی از این موضوع آگاه بود و هفت خان را بر سر راه قهرمان داستانش یعنی رستم قرار داد.

روشی که قهرمان با استفاده از آن مشکل را حل می‌کند باید در داستان ارایه شود. همچنین در پایان داستان بهتر است یک نتیجه گیری کلی کرده و هدفتان از بیان داستان را بیان کنید.

انواع داستان سرایی

داستان‌ها می‌توانند فرمتهای مختلفی داشته باشند و از طریق رسانه‌های مختلفی منتشر شوند. انتخاب فرمت مناسب برای هر رسانه‌ای بسیار با اهمیت است. برای مثال در بخش وبلاگ یک سایت فرمت متنی و برای شبکه‌های اجتماعی اکثراً فرمت تصویری مناسب است. پس در ادامه ضمن آشنایی با انواع فرمتهای داستانی سعی کنید بهترین آن‌ها را برای رسانه خود انتخاب کنید.

داستانهای متنی را می‌توانید از طریق مقالات و یا بخش وبلاگ سایتتان بیان کنید. این داستان‌ها اغلب از متن تشکیل شده‌اند و میتواند کمی هم تصویر داشته باشند. لازم نیست حتماً کل متن شما مربوط به یک داستان باشد. بلکه می‌توانید موضوعی کاملاً غیر داستانی را بیان کرده و در برخی پاراگراف‌ها برای درک بهتر آن موضوع، داستانی کوتاه را بیان کنید.

شما در اینگونه داستان خودتان شخصاً رو در روی مخاطب هستید و داستانی را برای او تعریف خواهید کرد. استفاده از تکنیک‌های فن بیان و زبان بدن بسیار به شما در امر داستانگویی کمک خواهد کرد. پس اگر می‌خواهید تبدیل به یک داستانگوی ماهر شوید شاید بد نباشد در دوره‌های مربوطه شرکت نمایید.

برای تمرین می‌توانید “سخنرانی‌های TED” را از طریق گوگل جستجو کنید. از آنجایی که ویدئو‌های مربوط به آن از سخنرانی‌های زنده ضبط شده‌اند بسیار می‌توانید از آن‌ها الگو بگیرید. بسیاری از سخنرانان در ارایه‌های خود از تکنیک داستان گویی استفاده می‌کنند.

دلیلی وجود دارد که کتابهای داستان کودکان پر از تصویر است و به همان دلیل است که داستان‌های معروف جهان تبدیل به فیلم سینمایی می‌شوند. تصویر باعث می‌شود داستان شما رنگ و جان بگیرد و کار مخاطب در تصویر سازی داستان شما آسان‌تر شود و در نتیجه تمام حواس مخاطب متوجه دریافت پیام اصلی داستان شما می‌شود.

اگر امکان دارد در حین ارایه داستان خود تصاویری را نمایش دهید پس حتماً از این امر غافل نشوید. می‌توانید تصاویر مرتبط با داستان خود را از دانلود کرده یا حتی خودتان عکاسی کنید و در حین بیان داستان به شکل اسلاید نمایش دهید. اگر در هنگام ارایه مانیتور یا صفحه نمایشی در دسترس نیست می‌توانید چند عدد تصویر را چاپ کرده و در ارایه خود نمایش دهید.(البته به شرطی که مخاطبان بتوانند تصویر شما را ببینند!)

اگر هم وب‌سایت دارید استفاده از اینفوگرافیک‌ها یا تصاویر متحرک(فایل‌های gif) در سایت یک روش عالی برای بیان داستان است.

طبیعتاً اگر بتوانید با لحنی نزدیک به مخاطب صحبت کنید او به داستان شما اهمیت بیشتری می‌دهد. گاهی هم شاید لازم باشد لحن خود را با توجه به هر شخصیت داستان تغییر دهید. ولی اگر در این کار مهارت ندارید پس ارایه داستان خود را خراب نکنید و سعی کنید داستان‌ها را کاملاً ساده و با همان لحن صمیمانه‌ای که با دوستان خود صحبت می‌کنید تعریف کنید.

برای تمرین می‌توانید به داستان‌های صوتی مختلف از طریق رادیو یا پادکست‌های معروف موجود در سطح اینترنت گوش دهید. کاملاً به صدای گوینده و لحن او دقت نمایید ، نکات مهم را یادداشت و سپس داستان را خودتان بازگو کرده و ضبط نمایید. هر بار به صدای ضبط شده خودتان گوش کنید و سعی کنید نقاط ضعف را بهبود ببخشید. هر چه بیشتر این تمرین را انجام دهید مهارت شما برای داستان‌گویی صوتی افزایش پیدا می‌کند.

شاید مؤثرترین شکل بیان داستان به صورت ویدئویی باشد. به همین دلیل است که فیلم‌ها و سریال‌ها انقدر محبوب هستند. البته وحشت نکنید چون طبیعتاً همه افراد امکانات ساخت فیلم را ندارند. می‌توانید خودتان دست به کار شوید و با چسباندن تکه‌های مختلف ویدئویی به هم یک داستان درست کنید.

این تکه‌های ویدئو‌ را می‌توانید با گوشی خود فیلم‌برداری نمایید . فضای هم پر از ویدئو‌ها و سکانس‌های کوتاه آماده است که به فوتیج معروف هستند. می‌توانید تکه‌ فیلم‌های آماده را دانلود کرده و با نرم‌ افزارهایی مثل Premiere در کامپیوتر یا Inshot در موبایل آنها را به هم بچسبانید.

دقت داشته باشید که اگر خودتان در ویدئو حضور داشته باشید مخاطب ارتباط صمیمانه‌تری با شما برقرار خواهد کرد.

ترکیبی از تمام روش‌های مختلف داستانگویی است. در این روش شما با ترکیبی از تصویر ، ویدئو ، متن، صدا ، انیمیشن، نمودار ، موشن گرافی و … داستان خود را بیان می‌کنید. خروجی کار می‌تواند یک ویدئو و حتی به شکل یک بازی کامپیوتر یا موبایل باشد.

اگر دقت کرده باشید اکثر شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام و حتی پیامرسان‌هایی مثل واتساپ قسمتی به نام Story در خود دارند. این بخش چیزی نیست جز فضایی برای بیان داستان‌های روزانه‌ و اشتراک گذاری آن با دوستانتان در فضای مجازی. این شیوه روایت داستان که معمولاً به روش دیجیتال انجام می‌گیرد در ایران به اشتباه نامیده می‌شود. در حالیکه بلاگری در سطح جهان به تولید محتوای متنی درون وبلاگ اشاره دارد.

حتی اخیراً گوگل امکانی را برای وب‌سایت‌ها فراهم کرده است که بتوانند تجربه‌ای مشابه با شبکه‌های اجتماعی را برای مخاطبان خود رقم بزنند. در واقع صاحبان سایتها می‌توانند داستان‌های مختلفی را با بازدیدکنندگان خود به اشتراک بگذارند. این قابلیت با نام Web Story (بخوانید وِب اِستوری) شناخته می‌شود.

داستان گویی در وب‌سایت و فروشگاه اینترنتی

در مکان‌های مختلفی از سایت و فروشگاه اینترنتی خود می‌توانید از داستان استفاده کنیم. تا اینجا به نکات مختلف داستان‌گویی پرداخته‌ام پس سخن را کوتاه می‌کنم و به ذکر چند مثال می‌پردازم :

در قسمت قبل داستانی از شخصیتی به نام مینا را مثال زدم تا بتوانم کلمه سئو را برای افرادی که هیچ اطلاعی از معنای آن ندارند توضیح دهم. شما هم به همین شکل می‌توانید از داستان‌هایی کوتاه در طول مقالات سایت خود استفاده کنید. داستان شما حتماً لازم نیست به شکل متنی باشد و بعضی اوقات شاید تنها با یک تصویر یا یک کاریکاتور بتوانید مثالی بزنید که به درک بهتر موضوع کمک کند.

  • خاطرات و رویدادهای روزانه

اگر ایده خاصی برای داستان گفتن ندارید خیلی راحت می‌توانید اتفاقات روزمره خود را در وبلاگ خود منتشر کنید. مثلاً اگر سایت آشپزی دارید و طرز پخت غذاهای مختلف را آموزش می‌دهید چرا یک داستان کوتاه از خرید خود برای پخت آن غذا بیان نکنید؟ یا حتی داستانی از اینکه فرزندتان چقدر به آن غذا علاقه داشت به همراه تصویری از او منتشر کنید. مطمئن باشید با بیان داستان هم مطلب شما جذاب‌تر می‌شود و هم طرفداران بسیاری پیدا می‌کنید که مشتاقانه منتظر داستان بعدی شما هستند.

شما می‌توانید همانند استوری‌های اینستاگرام، پست‌هایی را به شکل داستان در سایت خود منتشر کنید. همچنین می‌توانید این استوری‌ها را در بین مطالب خود جایگذاری کنید. استفاده از می‌تواند روش مناسبی برای بیان خلاصه مطالب وب‌سایت شما باشد. اگر سیستم مدیریت محتوای سایتتان است برای این منظور باید از افزونه که توسط گوگل منتشر شده است استفاده نمایید.

هر نظر مشتری در صفحات محصول شما به نوعی یک داستان محسوب می‌شود. همچنین می‌توانید با مشتریان خود تماس بگیرید و داستان را از زبان آن‌ها استخراج کرده و در صفحه محصولتان قرار دهید. بپرسید که قبل از خرید محصول با چه مشکلی مواجه بوده؟ چرا محصول شما را خریده‌اند؟ وضعیت آن‌ها بعد از خرید محصول چگونه است؟

با این کار با یک تیر دو نشان زده‌اید و علاوه برای جمع‌آوری کلی نظر مشتری برای صفحه محصول، میزان رضایت مشتریان خود را هم سنجیده‌اید و خدمات پس از فروش را در عمل اجرا کرده‌اید. همچنین اگر بتوانید از مشتریان بخواهید داستان خود را در قالب یک فایل صوتی یا تصویری کوتاه بیان کنند و برای شما بفرستند تاثیر‌گذاری آن بر روی بازدیدکنندگان سایتتان بسیار بیشتر خواهد بود.

اگر بخواهید ویژگی‌های محصول خود را به صورت تیتر وار بیان کنید شاید هیچکس به آن اهمیتی ندهد. اما می‌توانید همین ویژگی‌ها را در قالب یک داستان و به شکل مزیت‌هایی که برای مخاطب به ارمغان می‌آورد بیان کنید. به داستان زیر توجه کنید:

علی و مریم یک بچه کوچک به نام رویا دارند. رویا 10 ماهه است و خیلی گریه می‌کنه. اونا واقعاً نگرانن و پیش هر دکتری رفتن ولی این مسئله طبیعیه و دکترا گفتن نیازی به اونها نیست. اونا خیلی مظطرب هستن و اصلاً خواب و خوراک ندارن. علی از شدت بی خوابی و خستگی حتی سر کار هم با مشکل مواجه شده. همکار علی به او یه گهواره بچه هدیه داد. این گهواره یه حرکت نوسانی ملایم و خودکار داره و کلی لالایی کودکانه پخش می‌کنه و بدون نیاز به پدر و مادر بچه رو می‌خوابونه. از اون روز به بعد دیگه رویا خیلی کم گریه می‌کنه و زندگی علی و مریم به روال عادیش برگشته.”

صفحه درباره ما در هر سایتی بهترین قسمت برای بیان داستان شماست. شما در این صفحه فرصت دارید که یک رابطه صمیمانه با بازدیدکنندگان سایت بسازید و اعتماد آن‌ها را بیش از پیش جلب کنید. البته این صفحه بیش از اینکه درباره شما و محصول‌تان باشد باید درباره مشتریان شما باشد. به این موضوع در قسمت بعدی پرداخته‌ام.

داستان برند خود را چگونه تعریف کنیم؟

برای بیان داستان برند شرکتی یا شخصی خود سناریو‌ها و روش‌های مختلفی وجود دارد ولی در اینجا ترجیح می‌دهم به محبوب‌ترین و کاربردی‌ترین آن اشاره کنم. روشی که در کتاب پر فروش خود به نام ” ” بیان کرده است و به نام SB7 شناخته می‌شود. دونالد میلر  برای ساخت این روش پس از تحقیق و مطالعه فراوان و مصاحبه با روانشناسان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان سینما، سعی کرده ویژگی‌های داستانهای جذاب سینمایی را به برندها ارتباط دهد.

او می‌گوید تمام فیلم‌های موفق از این الگو پیروی می‌کنند و اگر هر کدام از این مراحل در یک فیلم نباشد آن فیلم فروش بالایی را تجربه نخواهد کرد. مثلاً اگر یک فیلم سینمایی وجود داشته باشد که قهرمان داستان با هیچ مشکل یا چالشی مواجه نشود و از اول تا آخر فیلم همه چیز خوب و طبق روال عادی پیش رود تقریباً هیچ شخصی آن فیلم را تا انتها تماشا نخواهد کرد.

در ادامه به توضیح مختصر هر کدام از این مراحل می‌پردازم :

اشتباهی که اکثر برندها انجام می‌دهند در این مرحله اتفاق می‌افتد. یک بار برای همیشه بدانید که مشتری قهرمان داستان شماست نه شرکت شما. پس در تمام داستان‌های خود مشتری را شخص اول داستان قرار دهید. همه افراد زندگی و جهان را حول شخص خود می‌بینند و حتی متواضع ترین افراد اگر در کاری منفعتی برای خود نبینند به آن اهمیتی نمی‌دهند.

اگر شما خود را قهرمان داستان معرفی کنید و دائم از شرکت خود به به و چه چه کرده و بگویید چه شرکت عالی هستید و چه محصول عالی دارید در واقع در حال تبدیل کردن خود به رقیبی برای قهرمان داستان (مشتری) هستید. در خوشبینانه‌ترین حالت او با خودش خواهد گفت این شرکت هم مثل سایر شرکت‌ها به دنبال جیب و پول من است.

داستانِ برند، در واقع داستان مشتری شما است نه برندِ شما!

اما چطور می‌توانید خود را وارد داستان مشتری کنید؟ شما باید با استفاده از به خوبی مشتری خود را درک کرده و متوجه نیازها و خواسته‌های او شوید. وقتی از نیازها و خواسته‌های مشتری بگویید بدون نیاز به دعوتنامه خاصی وارد داستان او خواهید شد!

اگر دقت کرده باشید در اکثر فیلم‌ها قهرمان داستان دارای یک زندگی آرام است. یک اتفاق باعث از بین رفتن این آرامش می‌شود و او راهی یک ماجرا می‌شود تا آرامش را به زندگی‌اش برگرداند. پس در داستان خود باید مشکلاتی که مشتری با آن‌ها مواجه است را به او یادآوری کنید.

برای مثال فردی که دنبال یک خودروی جدید است شاید از عواملی مثل : مصرف سوخت زیاد ، عدم امنیت کافی  ، استهلاک بالا یا خرابی بیش از حد خودروی قبلی‌اش رنج ببرد. اما شاید عاملی که از چشم شما پنهان باشد نیاز او به خودنمایی باشد. اینکه در جلوی دوستان و همکاران یا در جلسات کاری خود بتواند با خودروی خودش مقداری اعتبار برای خودش فراهم آورد. این مورد به خصوص در مورد فروش کالاهای لوکس یکی از فاکتورهای اصلی تصمیم‌گیری خریداران است.

بعضی اوقات هم افراد به خاطر چشم و هم‌چشمی و حتی برای حفظ آبرو و جلوگیری از مسخره شدن اقدام به خرید می‌کنند. پس همانطور که در مرحله قبل ذکر کردم درک نیاز و خواسته اصلی مشتری بسیار مهم است. هر چه بیشتر مشکلات مشتری را به او یادآوری کنید در این امر موفق‌تر خواهید بود.

  • یک راهنما را ملاقات می‌کند:

اینجا جایی است که برند شما وارد داستان می‌شود. بله شما قهرمان داستان نیستید شما راهنما و متخصصی هستید که قهرمان داستان برای غلبه به مشکلاتش به کمک او نیاز دارد. حتی در فیلم‌های ابر قهرمانی مثل بتمن و یا فیلم‌های اکشن مثل جیمزباند با اینکه شخصیت اصلی فردی دارای قدرت و ویژگی‌های خاص است و تقریباً هیچ نقصی بر او وارد نیست در نهایت برای رفع مشکلاتش به سراغ یک راهنما می‌رود. ( در فیلم بتمن آقای فاکس و در فیلم جیمزباند M)

آقای فاکس در حال کمک به بتمن برای حل مشکلاتش!

پس هر چه در داستانتان خود را به عنوان یک راهنما و متخصص نشان دهید که می‌تواند به قهرمان کمک کرده تا بر مشکلاتش غلبه کند موفق‌تر عمل کرده‌اید. البته در این راهنما و متخصص بودن با فریاد زدن به دست نمی‌آید بلکه شما باید با ارایه ارزش به مشتری خود و تولید محتوای مفید و کاربردی این جایگاه را برای برند خود بسازید.

مشتریان به دنبال قهرمان نیستند به دنبال راهنما هستند.

خیلی از افراد دایم گلایه می‌کنند که به طور مستمر در حال هستند و سایت آنها بازدید بالایی دارد ولی کسی از آن‌ها خرید نمی‌کند. مشکل اکثر این سایت‌ها در این مرحله و مرحله بعدی خلاصه می‌شود.

برنامه و طرح شما برای کمک به مشتری باید واضح و مشخص باشد. یعنی مشتری بدون کوچک‌ترین فسفر سوزاندنی متوجه برنامه شما شود. آنها باید بدانند مسیری که باید برای غلبه بر مشکلشان طی کنند دقیقاً چیست. بعد از اینکه مشتری متوجه برنامه شما شد باید بتوانید اعتماد او را جلب کنید که طرح شما بهترین راه حل موجود برای رفع مشکل است.

متاسفانه اکثر سایت‌ها انقدر شلوغ و گیج کننده هستند که مشتری در آن‌ها گم می‌شود چه برسد به اینکه متوجه برنامه شما و حتی دعوت به اقدامتان شود!

  • او را دعوت به اقدام می‌کند :

نیوتن قانونی دارد که در زندگی ما انسان‌ها هم صادق است. قانون اول نیوتن می‌گوید اگر به جسمی نیرویی وارد نشود آن جسم چه ساکن باشد و چه متحرک در وضعیت قبلی خود باقی خواهد ماند.

ما انسان‌ها هم به همین شکل هستیم. اقدامی را انجام نمی‌دهیم مگر اینکه توسط یک عامل خارجی به چالش کشیده شویم یا تشویق به انجام اقدام خاصی گردیم. هیچ شخصی به طور ناگهانی تصمیم نمی‌گیرد 10 کیلو وزن کم کند. او حتماً برای این کار نیاز به یک دلیل یا محرک دارد. یا باید سلامتی‌اش به خطر بیفتد یا جلوی مردم حس خوبی نداشته باشد یا فردی او را تشویق به لاغری کند و یا عوامل دیگری ممکن است وجود داشته باشند.

چند بار شده که برای رفتن به باشگاه ورزشی به تنهایی تنبلی کنید ولی با دعوت یک دوست اینکار را انجام دهید؟ شما مثل دوستی هستید که مخاطب را برای رفتن به باشگاه ورزشی تشویق و همراهی می‌کند.

برای اینکه مشتریان اقدامی انجام دهند شما هم باید آنها را به چالش بکشید و در واقع برای انجام اقدامی فوری آنها را تشویق و دعوت به اقدام کنید. پس بعد از بیان طرح و نقشه خود باید کاملاً به شکل مستقیم و شفاف اقدام مد نظر خود را بیان کرده تا مخاطب با عمل به آن بر مشکلش غلبه کند و به آرامش باز گردد.

اگر با آشنایی داشته باشید این مرحله زمان تصمیم گیری مخاطب است. او تصمیم می‌گیرد که آیا حاضر است با خرید از ما، یک نقش در داستانش به برند ما بدهد یا خیر.

در تمام فیلم‌ها نیروی جاذبه‌ای وجود دارد که شما را تا انتهای داستان همراه خود می‌کند. برای مثال آیا بتمن می‌تواند جوکر را شکست دهد؟ چه ریسک‌ها و خطراتی در مسیر قهرمان داستان وجود دارد؟ اگر او شکست بخورد چه اتفاقی می‌افتد؟

در این مرحله شما باید هزینه‌هایی را که مشتری باید به علت عدم همکاری با شما بپردازد را به او یادآوری کنید. در واقع او یا با خرید محصول شما به خواسته‌اش می‌رسد و یا با نخریدن آن چیزی را از دست می‌دهد و شکست می‌خورد.  مثلاً اگر رستوران دارید یا افراد باید از غذاهای رژیمی و سالم شما استفاده کنند یا باید خطرات ناشی از بالا رفتن چربی و سلامت خود را بپذیرند.

  • تا کمک کند به موفقیت برسد :

هیچ وقت فرض نکنید مشتری شما می‌داند که با استفاده از محصولتان چطور زندگی‌اش متحول می‌شود. کاملاً باید آینده او را برایش با جزییات توضیح دهید تا بتواند آن را تصویر سازی کند. شرکت‌هایی که از بازاریابی شبکه‌ای استفاده می‌کنند به خوبی این مرحله را درک کرده‌اند. آنها معمولاً با نمایش سرشاخه‌ها و ماشین و خونه لاکچری آنها، کاملاً در مهیج کردن دیگر بازاریابان موفق عمل می‌کنند.

شما هم می‌توانید از این شرکت‌ها الگو بگیرید و با نمایش زندگی مشتریان خود پس از استفاده از محصولتان، دیگران را به خرید آن ترغیب کنید. در واقع وظیفه اصلی شما در این مرحله ترسیم یک چشم‌انداز از زندگی فرد بعد از خرید محصول شما است. مثلاً در مورد یک رستوران مشتری شما باید بداند غذاهای سالم شما باعث میشود تناسب اندام داشته باشد و اعتماد به نفسش بالا رود. یا اینکه چگونه نخوردن غذاهای چرب باعث سبکی و آرامش او و همچنین حفظ سلامتش می‌شود.

همانند یادآوری مشکلات در تصویر سازی از آینده روشن مخاطب هم هر چقدر بیشتر تلاش کنید موفق‌تر خواهید بود.

برای درک بهتر این 7 مرحله، در زیر یک مثال از بوم داستان برند را برای شما ذکر کرده‌ام :

بوم داستان برند

در این راهنما از تمام مزایای داستانگویی و روش‌های مختلف آن برای شما گفتم. این راهنما را می‌توانستم در چندین مقاله مجزا منتشر کنم ولی برای حفظ پیوستگی مطلب و هم برای یک درک کلی از موضوع داستان پردازی در موقعیت‌های مختلف بهتر دیدم به تمامی موارد ولی به شکل خلاصه‌تر اشاره کنم. اگر در هر بخش یا مهارتی از داستانگویی با مشکلی مواجه شدید حتماً در بخش نظرات بیان کرده تا در آن مورد محتوایی به شکاگر قصه رویدادی روایت واقعی یا تخیلی است، قصه گویی بیان شفاهی رو در رو و زنده و ارائه جسمانی قصه به مخاطب است. قصه گو با هنر استفاده از زبان وبا حالت صورت و بدن عناصر و تصویرهای قصه را به طور زنده به مخاطب نشان می دهد زنده بودن قصه گویی نشان از آیینی دارد که در آن مخاطب در ارتباط دو سویه جزییات قصه را در ذهن تکمیل می کند. نقش شنونده شرکت فعال در آفرینش تصویرهای زنده،احساسهای چندگانه اعمال شخصیت ها و رویدادهای داستان در ذهن بر اساس اجرا قصه گو است. قصه گویی شکلی از هنر نمایش تعاملی است. تعامل مستقیم بین قصه گو وشنوندگانش عنصر اساسی تجربۀ قصه گویی است. شنونده به گفتارها و کردارهای قصه گو واکنش نشان می دهد. قصه گویی از نظر طرح قصه فرایندی مشارکتی است. شنوندگان قصه آن را به طور منفعل از قصه گو نمی شنوند، آن طور که تماشا گر فیلم و تلویزیون هستند. قصه گواز قبل هیچ تصویر،صحنه آرایی یا لباسی را که مربوط به شخصیت یا دورۀ تاریخی باشد، فراهم نمی کند. این چیزها راشنوندگان براساس گفتار او وتجربه ها و عقاید خودشان در ذهن می آفرینیند

۲-۲-۲تعاریف قصه گویی:

قصه در لغت به معنای حکایت و سرگذشت است و در اصطلاح به آثاری اطلاق می شود که در آنها تاکید

بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیت ها است در قصه یا حکایت محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه قرار دارد حوادث قصه را به وجود می آورند در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می دهند بی آنکه در گسترش و بازسازی قهرمانان و آدمهای قصه نقش داشته باشند(داد،۱۳۸۱). قصه گویی، عبارت است از هنر یا حرفه نقل داستان به صورت شعر یا نثر که شخص قصه گو آن را در برابر شنونده ی زنده اجرا می کند. داستان های که نقل می شود، می تواند به صورت گفتگو، ترانه، آواز با موسیقی یا بدونه آن با تصویر و سایر ابزارهای همراهی باشد. ممکن است از منابع شفاهی، چاپی یا ضبط مکانیکی استفاده شود و یکی از اهداف آن بایستی سرگرمی باشد. در روزگاران کهن، تاریخ سنت ها، مذهب، آداب قهرمانی ها و غرور قومی به وسیله قصه گوها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود( حجازی،۱۳۸۴،ص۲۰۰).

۳-۲فرایند  قصه گویی سه عامل عمده در فرایند قصه‌گویی عبارتند از:
–   قصه
–   قصه‌گو
–  مخاطب

هر یک از این عوامل به نوبه خود وبا ویژگی های خص خود نقش اساسی در فرایند قصه گویی ایفا می کنند و نبود هر کدام به معنای عدم قصه‌گویی است. البته نباید از نظر دور داشت که علاوه بر این عوامل، زمان و مکان نیز مؤثرند(ناظمی ،۱۳۸۵،ص۶۱-۶۲). داستان، محور یک تجربه اصیل قصه‌گویی است، چرا که بدونه داستان قصه گویی وجود ندارد. همچنین، آماده کردن داستان نیز مقوله دیگری است که قصه‌گو

باید به آن توجه خاصی داشته باشد. منبعی که قصه‌گو برای انتخاب کردن داستان در اختیار دارد، پهنۀ ادبیات شفاهی و مکتوب جهان است(حجازی، ۱۳۸۴).

 ۴-۲-۲فواید قصه گویی:

یکی از مفیدترین راه ارائه قصه به کودکان و نوجوانان، و انتقال پیام قصه، قصه گویی است. باتشکیل و اجرای برنامه قصه گویی می توان تعداد مخاطب های قصه را افزایش داد. با قصه گویی می توان به قصه های عمومی، رنگ و بویی محلی داد و با بیانی دلپذیرتر چنین قصه هایی را برای بچه هایی که با فرهنگ ها و ملیت های متفاوتی هستند بازگو کرد. به علاوه می توان به بعضی دیگر از فواید قصه اشاره کرد از جمله: قصه گویی می تواند به عنوان محرکی قوی مورد استفاده قرار گیرد و سطح کتاب خوانی کودکان و نوجوانان را بالا ببرد و حوزۀ مطالعه آنان را گسترش دهد و ذوق علاقه به کتاب خواندن را در آنها بر انگیزند. قصه گویی می تواند فاصله میان، “قدرت خواندن کودک” و “قدرت درک” او را از بین ببرد این فاصله در غالب کودکان وجود دارد. فاصله قدرت خواندن و قدرت درک مسایل در بسیاری از کودکان از یک تا سه سال به طول می انجامد. یک کودک هشت ساله ممکن است از شنیدن داستانی که تا دو سال بعد قادر به خواندنش نیست، لذت ببرد. برای از بین بردن این اختلاف و به این منظور که کند خوانی، کودک را نسبت به کتاب بی علاقه نکند، باید داستان ها و اشعاری را که برایش قابل و لذت بخش هستند، خواند. یکی دیگر از محاسن داستان خوانی و داستان گویی این است که کودکان یاد می گیرند چگونه مطالب را از راه گوش دادن بیاموزند در شنیدن، فهمیدن و هوشمندانه با کلمات روبرو شدن بسیار حائز اهمیت است. کلمه که از راه گوش شنیده و درک شده است، به مراتب آسانتر خوانده می شود و در حقیقت می توان گفت که داستان خوانی و داستان گویی شیوهایی هستند برای بالا بردن سطح کتاب خوانی کودکان و شاید

موثرترین روش ها برای آشنا کردن کودکان با کلمات جدید باشند. و گنجینه لغات پایه کودکان را به نحو

موثری بالا می برد. در برنامه قصه گویی، مخاطبان امکان دخالت و اعتراض دارند. قصه گو را به خویش نزدیک می بینند و به خود اجازه می دهند که وسط کلام او بدوند و با طرح خاطره یا پرسشی، خود را مطرح کنند و یا اطلاعات خویش را تکمیل نمایند، از سر مجهولات نگذرند و ناپیدایی قصه را بفهمند. و در نتیجه وجود خویش را بهتر حس کنند(رحمان دوست،۱۳۸۱،ص۱۲-۱۳).

قصه گویی یک روش فعال برای پرورش قوه خلاقیت و تفکر بالا بردن سطح تفکر شناختی محسوب می شود زیرا سطح دانش و یادآوری برای کامل کردن یک داستان ناتمام یا ساختن یک داستان  جدید کافی نیست و نیازاست دانش آموز دست به ترکیب آموختها و رویاها بزند. همچنین به ارزشیابی مفید بودن یاتناسب داشتن افکار خود با محتوای داستان و کنکاش برای ربط دادن آن افکار بپردازد و به دنبال  راه های نو برای آن باشد(پیتر،۲۰۱۰).

قصه های کودکان در باره ی انسان ها، جانوران، موجودات خیالی و اشیایی از قبیل ساعت، قطار و گلدان هاست. انسان ها، جانوران، موجودات خیالی و اشیاء در قصه های کودکان دارای شخصیت، باور، فکر، احساس و رفتار هستند. هنگامی که یک قصه گفته می شود موضوع شکل می گیرد، مسائل مختلف آشکار می شود و شخصیت ها و اشیای قصه با افکار و هیجان ها و رفتارهای خاص پاسخ می دهند هنگامی که یک کودک به قصه گوش فرا می دهد ممکن است با یک شخصیت، با یک موضوع یا یک حادثه در قصه همانند سازی کند. در نتیجه، همانند سازی را به زندگی خود فرا فکنی می کند. علاقه وی به افکار، احساس ها و رفتارهای شخصیت های قصه به او اجازه می دهد تا در تجارب شخصیت های قصه سهیم باشد و باورها، افکار و تجارب هیجانی این شخصیت ها را بر خود فرافکنی کند. در نتیجه می تواند به صورت فر

افکنانه بر پریشانی های هیجانی خود کار کند(گلدارد و گلدارد، ۱۳۸۲). همین دلیل همواره یکی از عمده

ترین و رایج ترین راه های انتقال تجربه و سر گرمی، قصه گویی و گوش سپردن به قصه ها بوده است قصه

وقصه گویی از مهمترین ابزارهایی است که می توند تخیل کودکان شما را پرورش و اورا با دنیای اطراف و محیط زندگی اش آشنا سازد(زایپس،۱۳۸۲).

.

۵۲-۲ابزارهای قصه گویی:

لازمۀ آماده شدن برای قصه گویی و استفاده از این هنر داشتن صداقت، ذوق و توجه به کیفیفیت مطلوب برای ارائۀ این نوع از ادبیات شفاهی است. شاید باید بر روی صفت هایی از این قبیل بیشتر تأکید کرد و آنها را از ویژگی های ضروری یک قصه گو در نظر گرفت. قصه گویی مانند همۀ هنرهای دیگر می تواند به ابتذال کشیده شود. اگر هنر قصه گویی بخواهد به شکوفایی خود ادامه دهد باید ما به عنوان قصه گو حافظ صداقت آن باشیم. قصه گو، با استفاده کردن از ابزارهای شخصی خود در قصه گویی یعنی با انتخاب کردن کلمه ها، صدا، رفتار، حرکتها و حالتهای چهره و مانند اینها به آماده کردن قصه می پردازد، و سپس آن را به گوش و به خیال شنوندگانش می رساند. او از تنه عناصر زیر استفاده می کند: ۱) یک داستان مناسب که به خوبی نیز آماده شده است و با شخصیت و سبک مخصوص او منطبق است؛ ۲) ابزارهای قصه گو، صدای مؤثر و شیوۀ بیان و ارائه؛ ۳) تخیل شنوندگانش. قصه گو به هیچ وجه نباید روی شگردها حساب کند و به عواملی غیر مادی که می تواند بر قصه گویی او تأثیر بگذارد و آن را به یک نمایش مبدل سازد متوسل شود. استفاده کردن تخته و گچ، عروسک، قصه گویی به لباسهای نمایش، زنگها و بوق های  که به صدا درمی آید. هرگاه یکی از این وسایل به کار برده می شود به جای آنکه عاملی سازنده باشد به عاملی مخرب بدل می شود. شنونده به طور طبیعی و در حقیقت چندین برابر آنچه باید در قصه درگیر شود اسیر این گونه وسایل کمکی می شود و در نتیجه همۀ آن جنبۀ آفرینش دو جانبۀ یک قصه گو یی خوب از دست می رود. قصه

گو به تنهایی و با استفاده کردن از وسایل کمکی به خلق داستان می پردازد و شنونده امکان خود را برای

شریک شدن در خلاقیت قصه گو از دست می دهد و نقش او غیر فعال می شود. او به جای شنونده بودن به تماشاگر صرف تبدیل می شود. استفاده کردن از این گول زنکها و وسایل نامربوط در هنر خلاق قصه گویی

یا کمترین تأثیری نداشته یا تأثیر آن بسیار اندک است. حتی از نظری هم مخرب به شمار آمده است یا آنکه برای قصه گویی که فاقد قدرت به کار بردن روش مؤثری در هنر قصه گویی است. اغلب اوقات این وسایل

گول زنکها  قصه گویی را به نمایش بدل می کند و ساعت قصه گویی به ساعت نمایشی تبدیل می شود. این وسایل اغلب جذاب، نافذ، جالب و شیرین است اما استفاده کردن از هیچ یک از آنها برای یک قصه گویی خوب و ضروری نیست. هنر قصه گویی همچنان به عنوان یکی از قدیمی ترین شکل های هنر بشر باقی می ماند و این شکل از هنر بخصوص برای کودکان ارزشمند است بزرگسالانی که می خواهند برای کودکان قصه بگویند باید با احترام و صداقت و مهارت در این راه سرمایه گذاری کنند و به این ترتیب به این هنر نزدیک شوند. در این صورت پاداشی که به دست خواهد آمد بیشتر از سرمایه گذاری خواهد بود(چمبرز،۱۳۸۵،ص ۴۵-۴۶). چهارچوب قصّه گزینه منحصر به فردی است.  هنگامی که آموزش ها در خلال قصّه مطرح می شوند به نسبت زمانی که به طور مستقیم ارائه شوند، جذاب تر بوده و شرایط یادگیری بهتر و عمیق تری فراهم می شود(هفنر،۲۰۰۳).

این نوشته در  ارسال شده است. افزودن  به علاقتمامی انسان‌ها یک علاقه ذاتی به شنیدن داستان‌ها دارند که از بچگی این علاقه در هر شخصی به صورت ذاتی دیده می‌شود. شما می‌توانید از این علاقه فطری که در هر انسان وجود دارد به عنوان چاشنی سخنرانی خود استفاده کنید. استفاده از داستان سرایی در سخنرانی مزایای مختلفی را برای شما به همراه دارد. به عنوان مثال در صورتی که از یک داستان گیرا در سخنرانی خود استفاده کنید، تأثیر حرف‌های شما بر روی مخاطبین بیشتر می‌شود. در کنار این تأثیر، مخاطبین بیشتری را نیز به سمت خود جذب می‌کنید. در صورتی که قصد دارید با این ابزار قدرتمند در سخنرانی آشنا شوید، در ادامه مطلب همراه ما باشید.

داستان گویی یعنی چه؟

در ابتدا بهتر است با آشنا شویم و سپس نسبت به مرور تأثیرات مثبت داستان سرایی در سخنرانی بپردازیم. قصه یا داستان در لغت به معنای یک حکایت است که می‌تواند واقعی یا تخیلی باشد. داستان گویی را می‌توان یک هنر در نظر گرفت که رخداد‌های مختلفی را به صورت شعر یا نثر به شنونده منتقل می‌کند. داستان گویی به طور کلی شامل سه عامل است که به شرح زیر هستند:

  • داستان یا همان قصه
  • داستان‌گو یا قصه‌گو
  • مخاطبین

البته در داستان گویی معمولاً از عوامل دیگری مانند موسیقی نیز استفاده می‌شود تا بتوان احساسات مخاطبین را بیشتر درگیر کرد. از داستان گویی اغلب برای انتقال یک پیام به کودکان استفاده می‌شود؛ زیرا یکی از راحت‌ترین راه‌های انتقال پیام با استفاده از داستان گویی است.

چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

استوری تلینگ چیست؟

در این بخش از مطلب داستان سرایی در سخنرانی می‌خواهیم معنای استوری تلینگ را بررسی کنیم. می‌توان گفت که استوری تلینگ همان داستان گویی است که به عنوان یک هنر تاریخی و با ارزش انسان‌ها شناخته می‌شود. داستان‌ها معمولاً پایه و اساس بیشتر حوزه‌ها در هنر می‌باشند، البته که از واژه استوری تلینگ در قالب‌های مختلفی استفاده می‌شود.

استوری تلینگ را می‌توان یک هنر در حال توسعه در نظر گرفت که انسان‌ها و کارشناسان زیادی در حال ارتقا دادن به آن هستند. استوری تلینگ یک ویژگی خیلی خاص دارد و آن هم این است که سبب می‌شود تا مخاطبین قوه تخیل خود را به کار بگیرند. به همین دلیل است که اگر از داستان سرایی در سخنرانی استفاده کنید، تأثیر زیادی بر روی ذهن مخاطبین خود می‌گذارید.

چرا داستان سرایی در سخنرانی مهم است؟

در این بخش از مطلب به اهمیت داستان سرایی در سخنرانی می‌پردازیم. زمانی که به بالای یک استیج می‌روید یا قصد دارید در یک محیطی مانند یک کافه، برای افرادی سخنرانی کنید، بهتر است از تمامی ابزار‌های خود استفاده کنید. به عبارت دیگر برای تأثیرگذاری بیشتر باید تمامی برگ‌های برنده خود را رو کنید که یکی از آن‌ها داستان سرایی است.

10 راهکار برای افزایش

مزایای داستان سرایی در سخنرانی

استفاده از داستان سرایی می‌تواند گوش تمامی مخاطبین را درگیر شما کند. اگر زمانی در یک جمعی قصد سخنرانی داشتید و کسی گوشش به شما بدهکار نبود، برای جلب توجه از یک داستان گیرا استفاده کنید. این کار سبب می‌شود تا سخنرانی شما حوصله سر بر نشود. همچنین ماندگاری سخنرانی شما در ذهن مخاطب بیشتر می‌شود. ادامه این بخش را برای آشنایی با مزایای داستان سرایی در سخنرانی از دست ندهید.

یک ارتباط صمیمانه بین خود و مخاطبین شکل دهید

یکی از مهم‌ترین مزایای داستان سرایی در سخنرانی این است که می‌توانید ارتباط صمیمانه با مخاطبین شکل دهید. این ویژگی زمانی به درد شما می‌خورد که هیچ آشنایی با مخاطبین ندارید و تمایل دارید در کوتاه‌ترین زمان با آن‌ها یک ارتباط مناسب بگیرید.
داستان گویی مانند بستنی‌ای است که به مخاطبین تعارف می‌کنید. کم‌تری کسی را پیدا می‌کنید که بستنی دوست نداشته نباشد. این روش مانند یک تسریع‌دهنده واکنش عمل می‌کند تا ارتباط شما را با مخاطبین‌تان سریع بهبود دهد. برای این که بیشتر با این ویژگی داستان سرایی در سخنرانی آشنا شوید، این بخش را با یک ضرب المثل چینی تمام می‌کنیم: “به من بگو تا فراموش کنم، نشانم بده تا به یاد بیاورم، منو مشارکت بده تا درک کنم. ”

چیست و چه تاثیری در گویندگی و فن بیان دارد؟

الهام بخش بشوید؛ از اهمیت داستان سرایی در سخنرانی

قصه گویی در سخنوری اهمیت زیادی دارد، شما می‌توانید احساسات مخاطبین را درگیر کند و الهام بخش آن‌ها باشید. به عنوان مثال ویدئو‌های سخنرانی تد تاک همواره به کاربران انگیزه می‌دهند و الهام بخش آن‌ها می‌شوند. البته که داشتن مهارت در زمینه فن بیان نیز تأثیر چشم‌گیری در سخنرانی دارد.

تقریباً تمامی سخنران‌های Ted از داستان سرایی در سخنرانی استفاده می‌کنند. شما می‌توانید از داستان‌های ساده یا حتی ادبی استفاده کنید که می‌دانید احساسات بینندگان را درگیر می‌کند. زمانی که مخاطبین داستان شما را می‌شوند، تمایل پیدا می‌کنند تا بر اساس روند داستان فکر کنند، به همین دلیل است که می‌توانید الهام‌دهنده مخاطبین باشید.

8 روش غلبه بر (مدیریت استرس و ترس از سخنرانی)

تغییرات را به خوبی نشان دهید

با بازگو کردن قصه یا همان storytelling می‌توانید از تغییراتی که قصد دارید نمایش دهید را در قالب سرگرم‌کننده به مخاطبین ارائه کنید. تمامی داستان‌ها روندی دارند که با ادامه پیدا کردن تغییر می‌کند و نشان می‌دهد که چه چیزی اهمیت دارد.

داستانی که در سخنرانی گفته می‌شود، باید چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

داستان‌ها حاوی یک پیام مهم هستند، در صورتی که این پیام در قالب ویژگی‌های جذاب یک داستان ارائه شود، تا مدت‌ها در ذهن مخاطبین می‌ماند. به عنوان مثال یکی از این ویژگی‌ها سادگی است. داستان شما بهتر است خیلی ساده باشد تا تمامی مخاطبین بتوانند با شما و داستان‌تان ارتباط برقرار کنند. البته که داستان شما در عین سادگی باید جذاب هم باشد و مخاطب را میخکوب تا پایان داستان نگه دارد. اگر از این عناصر استفاده کنید، می‌توانید به یک سخنران عالی تبدیل شوید. از دیگر ویژگی‌های داستان خوب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • بر محوریت یک حادثه بچرخید
  • از تشبیهات و اصطلاح‌های مرسوم استفاده کنید
  • مختصر و مفید باشید
  • انقدر دقیق باشید که قوه تخیل مخاطبین تمامی صحنه را را تصویرسازی کند

چیست؟ همه چیز در مورد زبان بدن و حرکات سخنران در حین اجرا

داستان سرایی در سخنرانی یک سری اصول دارد که برای تأثیرگذاری بیشتر باید رعایت شوند. به عنوان مثال اولین گام برای این که یک داستان گیرا تعریف کنید این است که باید‌ایده‌یابی کنید. در صحبت‌ها یا موضوع سخنرانی به دنبال موضوعی باشید که قابلیت داستان سرایی داشته باشد.

گام دوم داستان سرایی در سخنرانی این است که پیام خود را در زمانی درستی از داستان ارائه کنید. برای این کار می‌‎توانید از خود بپرسید که پیام خود را در کجای این داستان باید پنهان کنم؟

گام سوم این است که از داستان مرتبط با ویژگی‌های خاص برای قصه گویی در سخنرانی استفاده کنید. به عنوان مثال در کنار سخنرانی انگیزشی داستان عاشقانه تعریف نکنید و همچنین سعی کنید که از داستان‌های کلیشه‌ای و آن‌هایی که پایان مشخصی دارند، دوری کنید.

نمونه داستان سرایی

برای این که نهایت استفاده را از تأثیر داستان سرایی در سخنرانی ببرید، بهتر است از نمونه داستان‌های جذابی استفاده کنید که می‌تواند احساسات ایرانیان را درگیر کند. به عنوان مثال می‌توانید از یکی از داستان‌های کلیله و دمنه استفاده کنید. شما می‌توانید داستان مرد هیزم شکن از این کتاب زیبا را برای مخاطبین تعریف کنید. پیشنهاد می‌شود تا حد امکان سعی کنید که داستان‌های خود را خلاصه کنید. به داستان سرایی مانند بازاریابی نگاه کنید، مانند یک بازاریاب خوب، کار خود را بلد باشید؛ به عبارت دیگر داستان را از بر باشید.

موضوع داستان گویی

موضوع داستان اهمیت زیادی در سخنرانی دارد؛ موضوع خود را مطابق با روند سخنرانی انتخاب کنید و سعی کنید جذاب و گیرا صحبت کنید. همواره در نظر داشته باشید که قدم‌های داستان سرایی در سخنرانی را رعایت کنید تا مخاطبین، شما را دلنشین پندارند. زمانی که قصد داشتید سخنرانی خود را طولانی کنید به این فکر کنید که چقدر پدر‌ها و مادر‌ها، اساتید و بزرگ‌تر‌ها با بیش از حد حرف زدن از اصل مطلب دور شدند. رعایت این نکات شما را به یک سخنران قوی تبدیل می‌‎کند.

جمع بندیاین روزها لبریز از اطلاعات هستیم و نمی‌توانیم همه چیز را به یاد بیاوریم. اما داستان ها خوب در یادمان می ماند. تمام ما از کودکی عاشق داستان بوده ایم. اما این را متاسفانه از یاد برده ایم که داستان گویی در سخنرانی چقدر مهم است. احتمالاً فکر می کنیم شاید سخنرانی، زیاد برای یک سخنرانی کاملاً جدی و رسمی کار خوبی نباشد!

هنر داستان گویی در سخنرانی برای همین است که اهمیت پیدا می کند. یکی از ابزارهای بسیار قدرتمند هر سخنران، استفاده از فن داستان گویی است.

داستان‌سرایی موثر، کلید به یاد ماندن در یاد مخاطبنتان است. گفتن داستان به سخنرانی جذابیت ویژه‌ای می‌بخشد.در این مقاله، بر روی تعدادی روش تمرکز می‌کنیم تا داستان‌سرایی تان را بهتر کنیم.

چرا داستان گویی در سخنرانی مهم و تاثیرگذار است؟

اگر در یک سخنرانی شرکت کنید و بخواهید بعداً برای کسی تعریفش کنید، به احتمال خیلی زیاد، اول داستان ها و خاطراتش را برای او تعریف می کنید. چون بیشتر در یادتان مانده است.

یکی از مهم ترین دلایل داستان گویی در سخنرانی این است که با تعریف یک داستان، مخاطب را مجبور می کنیم تصویر سازی کند. به این ترتیب احتمال اینکه مطالب ما را به یادش بسپارد بیشتر می شود.

مغز انسان برای این طراحی نشده است که فهرست ها یا تیترها را به خاطر بسپارد. وقتی سه، چهار مورد را به آنها گفتید، چیز پنجم ششم را دیگر نمیتوانند به خاطر بسپارند؛ اما اگر این ها را در قالب داستان به مخاطب بگویید، حتماً در یادش خواهند ماند. یادتان باشد: مغز ما توانایی تصویرسازی دارد و علاقه دارد همه چیز را به صورت تصویری به خاطر بسپارد.

همیشه در طول تاریخ مهم ترین موضوعات و مفاهیم (چه دینی و چه غیردینی) در قالب داستان به مخاطب ارائه شده است.

قرآن و کتاب های دیگر مقدس را ببینید. سرشار از داستان هستند. سخنرانان بزرگ را ببینید. محال است در طول سخنرانی های خود دستکم یک داستان تعریف نکنند. بعضی وقت ها داستان شخصی و گاهی هم داستان های غیرشخصی که برای سخنرانی آماده کرده اند.

داستانی که در سخنرانی می گوییم، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

بسیاری از ما اصول داستان گویی در سخنرانی را نمی‌دانیم. به نظر شما داستان ها چه ویژگی های باید داشته باشند؟

ویژگی اول: سادگی!

این جمله را چقدر قبول دارید؟ «زیبایی در سادگی است

داستان های ساده هیچگاه قدیمی و از مد افتاده نمی شوند. داستانی که برای مخاطب تعریف می کنید، باید تا حد امکان ساده باشد تا به خوبی در یادشان بماند. اگر داستان پیچیده باشد، آنها برای تعریف کردن آن دچار مشکل خواهند شد و جزئیاتش از یادشان خواهد رفت. بهترین داستان هایی که در دبستان و راهنمایی خوانده ایم  و همیشه یادمان مانده، داستان هایی سر راست و ساده بوده اند که حداکثر دو مفهوم در خود داشته اند. چوپان دروغگو، تصمیم کبری و دهفان فداکار را که یادتان نرفته است؟ اضافه کردن جزئیاتی که ضروری نیست، باعث گم شدن پیام اصلی شما در لابه لای داستان می شود.

نویسنده مشهور آلمانی در جایی گفته است: «یکی از بزرگترین اشتباهات در داستان گویی تعریف کردن مشتی جزئیات غیرضروری است

مثلاً وقتی میخواهید خاطره ای شخصی برای مخاطب خودتان بگویید، لزومی ندارد در مورد جزئی ترین مسائلی که هیچ ربطی به داستان ندارد، مثل مدل کفش یا تاریخ دقیق این اتفاق صحبت کنید.

فقط سوتفاهم نشود! همراه کردن مخاطب با جزئیات به جا و به موقعی مثل توصیف صحنه اتفاق، احساسات و حا و هوایی که در آن خاطره یا داستان دارید، با وجود اینکه شاید آنقدرها هم جذاب نباشد، اما می‌تواند شنوندگان شما را غرق در ماجرا کند و پیام اصلی را به آنها برساند.

ویژگی دوم: جذابیت

یکی از عناصر داستان گویی در سخنرانی جذابیت است. داستان در عین سادگی باید جذاب باشد.

از قصه های معروف که هم ساده است و هم جذاب، داستان یوسف پیامبر است. هیچ پیچیدگی ای در این داستان مشاهده نمی شود. در عین حال بسیار جذاب  است.

اگر سخنران باشید می توانید با زبان طنز، خاطرات شخصی تان را کمی آب و تاب داده و به صورتی جذاب برای مخاطبین تعریف کنید.

فرض کنید که موضوع در مورد یک سفر به شمال کشور است و شما به عنوان سخنران داستانی مشابه این داستان را بگویید:

ما در فلان تاریخ به شما رفتیم، سه روز در آنجا بودیم و برگشتیم!

این داستان واقعاً باعث می‌شوند که مخاطبان تماماً به شما گوش ندهند! چون اصلاً داستان جالبی نبود.

باید سعی کنید داستان را به گونه‌ای طراحی کنید که برای دیگران جالب باشد.

ویژگی سوم: یک حادثه محوری داشته باشد

داستان باید یک حادثه محوری داشته باشد. در حقیقت این کانون داستان است که به یاد مخاطب می ماند. حادثه مرکزی در داستان یکی است ولی تعداد صحنه ها و حوادث فرعی دیگر، می تواند تا 2 و 3 حادثه برسد.

ویژگی چهارم: تازگی و زنده بودن

یک داستان تازه و زنده، باعث همذات پنداری بهتر مخاطبین می شود.

همچنین در داستان گویی در سخنرانی باید بتوانید  از تعبیرات و تشبیهاتی استفاده کنید که زنده و معاصر با زبان قصه باشد نه تعبیراتی که در گذشته استفاده می شده و امروزه به کار نمی رود. مثلاً از قرن ها قبل، روی زیبا به ماه آسمان تشبیه می شده و حال بر اثر استعمال مکرر تازگی خود را از دست داده و از آن روح، انرژی و بار عاطفی خالی شده است. بهتر است از تشبیهات بکر و تازه استفاده شود.

ویژگی پنجم: ایجاز، مختصر و مفید بودن

داستان باید سریعاً مخاطب را به نقطه ای که میخواهد، برساند. داستان شما باید مختصر و مفید باشد. در عین سادگی و اختصار باید بتوانید کاری کنید که مخاطب به آن نقطه سفر کند. وقتی صحنه ها را توصیف می کنید، باید مختصر و مفید توصیف کنید. مثلاً در توصیف یک کلبه روستایی، کافی است کمی از آب و هوای آنجا بگویید و خانه و محله آن را توصیف کنید. دیگر در مورد تاریخچه روستان یا ویژگی های مردم آن لازم نیست چیزی بگویید. مگر اینکه به فهم بهتر داستان کمک کند.

ویژگی ششم: توصیفات دقیق و جذاب و کمک کننده به تصویرسازی

اختصار و سادگی به این معنا نیست که نمی توانید از «توصیف» استفاده کنید.

توصیف صحنه ها می تواند به تصویرسازی بهتر مخاطبین کمک کند. منظور از کوتاهی و سادگی این است که توصیفات غیرضروری را در داستان هایتان نیاورید.

خرید کتاب شعر کودک از چه زمانی مناسب است؟ کتاب هایی با مضامین ساده که به معرفی حیوانات، فصل ها یا اندام های بدن می پردازند برای کودکان از یک سالگی مناسب هستند.

گام های داستان گویی در سخنرانی

گام اول داستان گویی در سخنرانی: ایده یابی یا موقعیت یابی

اگر مهارت داستان گویی تان خوب نیست، اول آن را خوب یاد بگیرید و تقویت کنید. ایده یابی یعنی اینکه در متن سخنرانی تان بگردید و ببینید کدام موضوعات است که می تواند تبدیل به یک داستان شود.

مثلاً نقطه ای از سخنرانی می خواهید در مورد عشق و مهربانی و تاثیر آن بر ذهن بگویید. خب! چه داستانی بهتر از لیلی و مجنون و یا رومئو و ژولیت؟ نیازی به گفتن نیست که داستان شما یک خط سیر داستانی باید داشته باشد و یه اندازه کافی جذاب باشد.

مثلاً در خلال یکی از سخنرانی هایش که در مورد خواستگاری بود، داستانی از خواستگاری خودش تعریف کرد. اینکه او در خواستگاری با چه چالش هایی روبرو شده بود و چگونه آن را مدیریت کرد. او خاطره شخصی اش را با چاشنی طنز همراه می کرد تا از یکنواختی و سرد بودن در بیاید.

گام دوم داستان گویی در سخنرانی: به مخاطبین یک پیام منتقل کنید

در آغاز هر تمرین داستان گویی باید بپرسید: «مخاطبین من چه کسانی هستند و چه پیامی میخواهم با آنها به اشتراک بگذارم؟»

هر تصمیمی که برای داستانتان می‌گیرید باید از این پرسش‌ها سرچشمه بگیرد. ساکس می‌گوید: سخنرانان باید از خود بپرسند «بذر اخلاقی که سعی دارم در ذهن مخاطبین خود بکارم چیست؟» و «من چگونه می‌توانم پیامم را در داستان بگنجانم؟»

مثلاً اگر میخواهید این پیام را منتقل کنید که «باور شکست در ذهن ما، باعث شکست می شود»، می توانید از داستان هایی مثل داستان میمون ها استفاده کنید که نشان دهید تفکر شماست، ما را شکست می دهد و اگر این باور را عوض نکنیم، هرگز به موفقیت نخواهیم رسید:

داستان چهار میمون

چهار میمون را در اتاقی قرار دادند. از سقف آن اتاق، خوشه ای موز آویزان بود.

یکی از میمون های گرسنه شروع به بالا رفتن از ستون کرد تا برای خوردن چیزی بدست آورد؛ اما به محض این که دستش را برای کندن موز بالا برد، ناگهان سیلی از آب سرد بر سر او ریخت. زوزه کشان و به سرعت از بالای ستون به پایین جست و دیگر برای سیر کردن خودش تلاش نکرد. این مساله برای همه میمون ها تکرار شد و همه آن ها بعد از چندین بار تلاش، تسلیم شدند.

سپس یکی از میمون ها را از اتاق بردند و میمون جدیدی را به جای او آوردند. به محض این که میمون تازه وارد شروع به بالا رفتن از ستون کرد، میمون های دیگر به زور او را گرفتند و از ستون پایین کشیدند.

بعد از چند بار تلاش برای بالا رفتن و هر بار مواجهه شدن با ممانعت سایر میمون ها، سر انجام این میمون نیز منصرف شد و دیگر سعی نکرد از ستون بالا رود.

محققان، میمون های گروه اصلی را یکی پس از دیگری، با میمون های جدید عوض کردند؛ اما میمون های گروه اصلی هر بار پیش از آن که میمون جدید به موز برسد، او را به پایین کشیدند. در آن هنگام اتاق پر شده بود از میمون هایی که هرگز آب سردی روی آن ها ریخته نشده بود. این گروه، بدون آن که علت آن را بدانند، دیگر برای بالا رفتن از ستون تلاش نمی کردند!

از این به بعد، هرگاه مخاطب شما به شکست و موفقیت فکر کرد، احتمالاً این داستان در گوشه ای از ذهنش ذخیره شده و در این زمان، آن را به یاد خواهد آورد.

حالا بعد از داستان، وقت آن است که پیامتان را به مخاطب انتقال دهید و بگویید:

با این داستان فهمیدیم که اگر حاضر باشید شکست را بپذیرید و از آن نکته ای بیاموزید، اگر مایل باشید که شکست را یک نعمت بدانید، می توانید قدرتمندترین نیروهای موفقیت را در خدمت بگیرید.

گام سوم داستان گویی در سخنرانی: دقیقا در جای درستش به کار ببرید

اینکه شما بیایید و در مورد این موضوع «باورهایمان چه نقشی در زندگی دارند» حرف بزنید و بعد داستانی عاشقانه تعریف کنید که هیچ ربطی به موضوع ندارد، تنها مخاطب را گیج می کند!

طنز در سخنرانی، (البته طوری که مخاطبان ما را به عنوان یک سخنران لوده و بی نمک نشناسند) به شدت مخاطبین را از حالت رخوت و سستی بیرون می آورد و آنها را سرحال می کند.

روی طنز در سخنرانی حتما کار کنید. در این باره به زودی مقاله ای برای شما حاضر خواهیم کرد.

گام چهارم داستان گویی در سخنرانی: داستانتان ویژگی های خاصی داشته باشد

ویژگی های داستان شما، باید خاص باشد.

مثلا:

1- داستان شما نباید آنقدر تکراری و نخ نما شده باشد که همه آن را از حفظ باشند. یا داستانی جدید برای مخاطب بگویید و یا داستان قبلی را با روایت تازه ای برایشان بخوانید.

2- داستان شما باید حاوی نکته ای اخلاقی و پندآموز باشد تا برای مخاطب کاربردی باشد.

3- داستان شما، باید یک خط داستانی داشته باشد. آغاز خوب، پیکربندی خوب و پایان خوب.

منطور از پایان خوب البته این نیست که همیشه پایان داستان شیرین باشد، منظور پایان بندی مناسب است. طوری نباشد که مخاطب بعد از شنیدن داستانتان بگوید: «خب که چی!»

بهترین داستان گوها در سخنرانی، چه کسانی هستند؟

بهترین داستان گوها به خاطرات و تجربیات خودشان رجوع می‌کنند تا راهی برای توصیف پیام‌شان پیدا نمایند. چه رویدادهایی در زندگی، شما را به چیزی که سعی در به اشتراک گذاشتن آن دارید معتقد می‌کند؟

به لحظه‌ای فکر کنید که شکستتان در مسیر شغلی منجر به موفقیت شد یا درسی که والدین یا یک مربی به شما داد. هر کدام می‌تواند یک نقطه‌ جذاب و دراماتیک برای داستان شما باشد.

بعضی‌ها شاید به بازگو کردن تجربیات شخصی در محیط کار راغب نباشند، اما داستان هایی که تشریح‌کننده‌ راه‌های غلبه بر کشمکش ها، شکست‌ها و موانع باشند، دقیقا همان چیزی هستند که باعث بالا رفتن اعتبار و حس نزدیکی به حضار و مخاطبین می‌شود.

بازی دونه فروشگاه آنلاین تخصصی انواع اسباب بازی است که در آن تلاش کردیم به صورت هوشمندانه با ارائه دسته بندی مناسب بهترین اسباب بازی ها را با توجه به رده سنی و موضوع برای کودکان به شما پیشنهاد کنیم.

هنر

در سخنرانی خود، داستان ساده تعریف کنید!

لزوما همه‌ داستان‌های شما نباید یک حماسه‌ شگفت‌آور و هیجان انگیز باشند. بعضی از بهترین و به یاد ماندنی ترین داستان‌ها ساده و سرراست هستند.

به داستان‌تان جزئیات اضافی وارد نکنید، این کار پیام اصلی را در این جزئیات گم می‌کند.

روی این اصل تمرکز کنید که تاثیر سادگی بسیار بالا است. به قول معروف: «زیبایی همیشه در سادگی است»

یکی از بزرگترین اشتباهات در داستان گویی «تعریف کردن مشتی جزئیات غیرضروری است.» برای مثال، لازم نیست به مخاطب خود بگویید که این خاطره شما دقیقاً در چه روزی اتفاق افتاد یا چه کفشی پوشیده بودید. تنها زمانی به این جزئیات بپردازید که به پیشروی داستان به گونه ای هنرمندانه کمک کند.

اما همراه کردن مخاطب با جزئیات به موقعی مثل احساساتتان، حالت صورتتان یا وضعیتتان در شروع به کار در یک سازمان بزرگ، با وجود اینکه شاید آنقدرها هم جذاب نباشد، اما می‌تواند شنوندگان شما را غرق در ماجرا کند و پیام اصلی را به آنها برساند.پ

 

دکمه بازگشت به بالا