فیلم سینمایی کلاسیک Gone with the wind (ساخته ۱۹۳۹)

نقد و برسی فیلم و سریال

فیلم سینمایی کلاسیک Gone with the wind (ساخته ۱۹۳۹)

فیلم سینمایی کلاسیک «بربادرفته» (Gone with the Wind)، محصول سال ۱۹۳۹، حماسه ای عاشقانه و تاریخی است که بر اساس رمان پرفروش مارگارت میچل ساخته شده و به نمادی بی بدیل از دوران طلایی هالیوود و سینمای کلاسیک تبدیل شده است.

این اثر سینمایی ماندگار، نه تنها به دلیل داستان سرایی قدرتمند، شخصیت های پیچیده و پرکشش، و ابعاد حماسی خود شهرت یافته، بلکه به واسطه فرایند تولید پرچالش، نوآوری های فنی خیره کننده (به ویژه در استفاده از تکنی کالر) و تأثیرات پایدارش بر فرهنگ عامه و صنعت سینما، جایگاهی یگانه در تاریخ هنر هفتم دارد. «بربادرفته» با گذشت بیش از هشت دهه از زمان اکران، همچنان محل بحث و تحلیل بوده و از هر جنبه ای قابل بررسی است؛ از بازتاب های اجتماعی و تاریخی آن تا رکوردهای تجاری بی نظیر و جوایز متعدد اسکار که این فیلم را به یکی از موفق ترین و پرآوازه ترین آثار سینمایی تمام دوران تبدیل کرده است. در این مقاله به واکاوی عمیق ابعاد مختلف این شاهکار سینمایی می پردازیم.

داستان کامل فیلم: حماسه عشق و بقا در دل جنگ داخلی آمریکا و پیامدهای آن

«بربادرفته» روایتی گسترده و چندوجهی از زندگی اسکارلت اوهارا، دختری جاه طلب و خودخواه از جنوب آمریکا، در بستر جنگ داخلی این کشور و دوران بازسازی پس از آن است. داستان در مزرعه باشکوه تارا در جورجیا آغاز می شود و در طول چهار ساعت، تحولات عمیق شخصیتی اسکارلت و روابط پیچیده او با مردان زندگی اش را به تصویر می کشد.

بخش اول: پیش از طوفان – سال ۱۸۶۱ و زندگی در تارا

در سال ۱۸۶۱، اسکارلت اوهارا، دختر بزرگ یک مزرعه دار ثروتمند در تارا، جورجیا، با شور و شوق جوانی و غرور خاص خود زندگی می کند. او که دلبسته اشلی ویلکز، پسر نجیب زاده مزرعه مجاور، است، خبر نامزدی او با دخترخاله اش، ملانی همیلتون مهربان و باوقار، را می شنود. در مهمانی باشکوه «دوازده بلوط» که به مناسبت نامزدی اشلی و ملانی برگزار می شود، اسکارلت تلاش می کند تا عشق خود را به اشلی ابراز کند، اما اشلی به صراحت اعلام می کند که به ملانی تعلق دارد. در همین مهمانی، رت باتلر، تاجر و ماجراجویی جذاب و بدنام، که شاهد این مکالمه است، از جسارت و سرسختی اسکارلت خوشش می آید و به او ابراز علاقه می کند، اما اسکارلت او را پس می زند. با شروع جنگ داخلی آمریکا، اسکارلت برای تحریک حسادت اشلی، با برادر ملانی، چارلز همیلتون، ازدواج می کند. اما چارلز خیلی زود در جبهه جنگ درمی گذرد و اسکارلت را بیوه و صاحب فرزند می کند.

بخش دوم: در دل آتش – جنگ و سقوط آتلانتا

پس از مرگ چارلز، اسکارلت به پیشنهاد مادرش به آتلانتا، نزد عمه پیتی پات و ملانی که باردار شده، می رود. در آتلانتا، او دوباره با رت باتلر روبرو می شود که حالا به یک دلال جنگی ثروتمند تبدیل شده است. شهر آتلانتا، در پی حملات ارتش شمالی، صحنه آشوب و ویرانی می شود. یکی از قدرتمندترین صحنه های فیلم، فرار اسکارلت، ملانیِ در حال زایمان و خدمتکارشان پریسی از آتلانتای در حال سوختن است. در این لحظات بحرانی، رت باتلر با شجاعت و بی باکی، به آن ها کمک می کند تا از شهر خارج شوند. رت آن ها را در نیمه راه به سمت تارا رها کرده و خود برای پیوستن به ارتش جنوب بازمی گردد.

بخش سوم: بازسازی ویرانی ها – بازگشت به تارا و تلاش برای بقا

اسکارلت با بازگشت به تارا، با صحنه ای دلخراش روبرو می شود: مادرش مرده و پدرش دچار جنون شده است. مزرعه ویران شده و چیزی برای خوردن نمانده است. در این لحظه، اسکارلت عزم خود را جزم می کند که هرگز تسلیم نشود و قسم می خورد که خانواده اش گرسنه نخواهند ماند.

به خدا قسم، هرگز گرسنه نخواهم ماند.

او خود و خواهرانش را وادار به کار در مزرعه می کند و حتی برای محافظت از تارا، یک سرباز شمالی را می کشد و با کمک ملانی جسد او را دفن می کند. این واقعه، دیدگاه اسکارلت را نسبت به ملانی تا حدی تغییر می دهد و او احساس بهتری نسبت به دخترخاله اش پیدا می کند.

بخش چهارم: در جستجوی ثروت – ازدواج های اسکارلت و توسعه کسب وکار

پس از پایان جنگ و بازگشت اشلی (که همچنان بر وفاداری به ملانی اصرار دارد)، اسکارلت با مشکل مالیات سنگین بر تارا روبرو می شود. او برای نجات مزرعه، به آتلانتا می رود تا از رت کمک بخواهد، اما رت درخواست او را رد می کند. اسکارلت سپس با فریب فرانک کندی، نامزد خواهرش، با او ازدواج می کند تا از پول او برای پرداخت مالیات تارا و راه اندازی یک کارخانه چوب بری استفاده کند. او با مدیریت خشن و بی رحمانه، کارخانه را به سوددهی می رساند. اما پس از مورد حمله قرار گرفتن در راه، فرانک کندی در یک درگیری کشته می شود.

بخش پنجم: عشق نافرجام – ازدواج با رت و تراژدی های پی درپی

پس از مرگ فرانک، رت باتلر که از مدت ها پیش عاشق اسکارلت بوده، از او خواستگاری می کند و آن ها با هم ازدواج می کنند. رت تلاش می کند تا زندگی باشکوهی برای اسکارلت فراهم کند و با تولد دخترشان، بانی بلو باتلر، تغییر می کند و سعی در کسب احترام اجتماعی دارد. با این حال، وسواس اسکارلت نسبت به اشلی، به تدریج رت را از او دور می کند. در یک کشمکش، اسکارلت از پله ها می افتد و جنین خود را از دست می دهد. پس از آن، بانی نیز در یک حادثه اسب سواری دلخراش، جان خود را از دست می دهد و این اتفاق، ضربه ویرانگری به رت وارد می کند و او را در غم و اندوهی عمیق فرو می برد.

بخش ششم: پایان و آغاز – جمله معروف و بازگشت به تارا

مرگ بانی، رت را به نقطه شکست می رساند و او تصمیم به ترک اسکارلت می گیرد. در آخرین مکالمه، اسکارلت که تازه درک کرده بود عشق او به اشلی تنها یک توهم بوده و رت را واقعاً دوست دارد، از او می خواهد که بماند. اما رت با گفتن جمله نمادین و بی تفاوتش، راستش را بخواهی، عزیزم، برایم مهم نیست، اسکارلت را تنها می گذارد. اسکارلت که ناامید شده است، به سمت تارا می نگرد و تصمیم می گیرد که به آنجا بازگردد و راهی برای بازگرداندن رت و ساختن آینده ای تازه پیدا کند. این پایان بندی باز، نمادی از سرسختی و امیدواری بی پایان اسکارلت است.

بازیگران: ستارگانی که تاریخ ساز شدند و نقش آفرینی های ماندگار

انتخاب بازیگران برای «بربادرفته» خود حماسه ای جداگانه بود و نقش آفرینی های آن ها در این فیلم، آن ها را به اسطوره هایی جاودانه در تاریخ سینما تبدیل کرد.

ویوین لی در نقش اسکارلت اوهارا

فرایند انتخاب بازیگر نقش اسکارلت اوهارا، یکی از پرچالش ترین و بحث برانگیزترین مراحل تولید فیلم بود. بیش از ۱۴۰۰ زن برای این نقش تست دادند و در نهایت ویوین لی، بازیگر انگلیسی نسبتاً ناشناخته در آمریکا، به این نقش دست یافت. بازی لی در نقش اسکارلت، ترکیبی بی نظیر از جسارت، خودخواهی، آسیب پذیری و اراده آهنین را به نمایش گذاشت و برای او جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را به ارمغان آورد. او به خوبی توانست پیچیدگی های شخصیتی اسکارلت را، که از دختری لوس و خودمحور به زنی سرسخت و بقاجو تبدیل می شود، به تصویر بکشد.

کلارک گیبل در نقش رت باتلر

انتخاب کلارک گیبل برای نقش رت باتلر، با وجود محبوبیت عمومی، چالش های قراردادی بسیاری را برای دیوید او. سلزنیک (تهیه کننده) به همراه داشت. با این حال، گیبل با کاریزمای فوق العاده و حضور قدرتمندش، شخصیت رت باتلر را جاودانه کرد. او به خوبی توانست وجوه مختلف رت، از دلال جنگی بدبین و فرصت طلب تا عاشق وفادار و پدری مهربان، را به تصویر بکشد و شیمی بی نظیری با ویوین لی ایجاد کند که به یکی از دلایل اصلی موفقیت فیلم تبدیل شد. شخصیت رت باتلر با دیالوگ های به یادماندنی و استقلال فکری اش، به یکی از نمادین ترین مردان سینما بدل گشت.

الیویا دی هاویلند در نقش ملانی همیلتون

الیویا دی هاویلند در نقش ملانی همیلتون، نقطه مقابل اسکارلت، با ظرافت و وقار خاص خود درخشید. او تصویر یک زن جنوبی سنتی، مهربان، وفادار و فداکار را با بازی بی نقص خود ارائه داد. نقش ملانی، با وجود آرامش ظاهری، از اهمیت بسیاری در پیشبرد داستان و ایجاد تعادل در روابط شخصیت ها برخوردار بود. بازی دی هاویلند برای او نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به همراه داشت.

هتی مک دنیل در نقش مامی

هتی مک دنیل در نقش مامی، خدمتکار وفادار اسکارلت، بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشت. نقش آفرینی او نه تنها به دلیل کیفیت بالای بازیگری، بلکه به دلیل اهمیت تاریخی اش ماندگار شد. مک دنیل به عنوان اولین آمریکایی آفریقایی تباری که برنده جایزه اسکار (بهترین بازیگر نقش مکمل زن) شد، نام خود را در تاریخ ثبت کرد. با این حال، این پیروزی در فضایی از تبعیض نژادی رخ داد؛ او و همراهانش در مراسم اسکار مجبور به نشستن در میزی جداگانه در پشت سالن شدند که این خود نمادی از وضعیت نژادی آن دوران در آمریکا بود.

لسلی هاوارد در نقش اشلی ویلکز

لسلی هاوارد در نقش اشلی ویلکز، معشوق دیرین اسکارلت، شخصیتی نجیب و رؤیاپرداز را به تصویر کشید که در مقایسه با سرسختی و واقع گرایی اسکارلت و رت، بیش از حد ایده آلیست و منفعل به نظر می رسید. بازی هاوارد، این بعد از شخصیت اشلی را به خوبی منتقل کرد و نشان داد که چرا اسکارلت، با وجود عشق دیرینه اش، نمی تواند زندگی واقعی را با او ادامه دهد.

پشت صحنه تولید: چالش ها، نوآوری ها و داستان های ناگفته

تولید «بربادرفته» خود حماسه ای عظیم بود که با چالش ها، نوآوری ها و تصمیمات جسورانه تهیه کننده، دیوید او. سلزنیک، همراه شد.

خرید حق اقتباس و پروسه تولید دشوار

سلزنیک با رقابتی شدید، حق اقتباس رمان پرفروش مارگارت میچل را به دست آورد. اما تولید فیلم با مشکلات بی شماری روبرو شد. انتخاب بازیگران اصلی، به ویژه اسکارلت و رت، ماه ها طول کشید و تست های بی شماری از بازیگران گرفته شد. قرارداد پیچیده کلارک گیبل با استودیو MGM نیز یکی از عوامل تأخیر در آغاز فیلمبرداری بود.

تغییرات پی درپی کارگردان و بازنویسی فیلم نامه

فیلمبرداری با کارگردانی جورج کیوکر آغاز شد، اما پس از سه هفته، به دلیل اختلاف نظر با کلارک گیبل و سلزنیک، کیوکر اخراج شد. ویکتور فلمینگ جایگزین او شد که به تازگی کارگردانی «جادوگر شهر اوز» را به پایان رسانده بود. فشردگی کار به حدی بود که فلمینگ نیز در اواخر فیلمبرداری بیمار شد و سم وود برای کارگردانی صحنه های پایانی به پروژه پیوست. فیلم نامه نیز چندین بار بازنویسی شد تا حجم عظیم رمان در قالب سینمایی جای گیرد.

دیوید او. سلزنیک، تهیه کننده افسانه ای، برای حفظ کیفیت و تحقق دیدگاه خود، حتی در شرایط سخت تولید، به جسارت و انعطاف پذیری بی نظیری دست زد.

این تغییرات مداوم و بازنویسی های پرشمار، نشان از عزم سلزنیک برای دستیابی به بهترین نتیجه ممکن داشت.

چالش های فیلمبرداری رنگی با تکنولوژی تکنی کالر

«بربادرفته» یکی از اولین فیلم های رنگی بزرگ هالیوود بود و فیلمبرداری آن با تکنولوژی پیشرفته تکنی کالر (Technicolor) چالش های خاص خود را داشت. نیاز به نورپردازی بسیار قوی و مهارت های خاص در استفاده از این فناوری، کار را دشوارتر می کرد. با این حال، نتیجه نهایی، تصاویری خیره کننده با رنگ های زنده و پرعمق بود که به زیبایی بصری فیلم کمک شایانی کرد.

صحنه نمادین آتش سوزی آتلانتا

یکی از نمادین ترین و پرهزینه ترین صحنه های تاریخ سینما، صحنه آتش سوزی آتلانتا بود. برای ساخت این صحنه، سلزنیک از مجموعه های قدیمی و متروکه استودیو خود استفاده کرد و آن ها را به آتش کشید تا جلوه ای واقعی و حماسی از سقوط شهر به دست آورد. این صحنه، با ده ها هزار گالون آب و مواد آتش زا و با استفاده از دوربین های متعدد، یکی از بزرگترین چیدمان های صحنه در آن زمان بود.

موسیقی متن ماندگار: شاهکار ماکس اشتاینر

موسیقی متن «بربادرفته»، شاهکار ماکس اشتاینر، آهنگساز برجسته هالیوود، نقش حیاتی در تقویت اتمسفر و روایت فیلم ایفا کرد. «تم تارا» که با احساسات نوستالژی و از دست رفتگی همراه است، به یکی از شناخته شده ترین قطعات موسیقی فیلم در تاریخ سینما تبدیل شد. اشتاینر با ترکیب تم های عاشقانه و میهنی، توانست عمق عاطفی داستان را به اوج برساند.

شکستن تابو: داستان استفاده از کلمه Damn

یکی از لحظات تاریخی در تولید فیلم، اصرار سلزنیک برای استفاده از کلمه Damn (لعنتی) در دیالوگ معروف رت باتلر در پایان فیلم (Frankly, my dear, I don’t give a damn) بود. طبق قوانین نظام نامه تولید تصاویر متحرک (Production Code) در سال ۱۹۳۹، استفاده از این کلمه ممنوع بود. اما سلزنیک برای حفظ اصالت دیالوگ و تأثیرگذاری آن، مبلغ ۵۰۰۰ دلار جریمه پرداخت کرد و این کلمه در فیلم باقی ماند که این خود، نشان از اهمیت دیالوگ ها و جسارت سازندگان داشت.

موفقیت تجاری و بازخوردها: رکوردهایی که جاودانه شدند

«بربادرفته» پس از اکران، به یک پدیده فرهنگی و تجاری تبدیل شد و رکوردهای بی سابقه ای را در تاریخ سینما به ثبت رساند.

پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما با احتساب تورم

این فیلم در زمان اکران اولیه خود در سال ۱۹۳۹، پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما شد و این عنوان را برای بیش از ۳۴ سال حفظ کرد. با احتساب تورم، «بربادرفته» همچنان پردرآمدترین فیلم تاریخ سینما محسوب می شود. اکران های مجدد متعدد این فیلم در طول دهه ها (بیش از ۲۰ بار)، به ماندگاری این رکورد کمک شایانی کرد و نشان دهنده جذابیت پایدار آن برای نسل های متوالی مخاطبان بود.

پخش و نمایش: اولین نمایش باشکوه

اولین نمایش باشکوه «بربادرفته» در ۱۵ دسامبر ۱۹۳۹ در آتلانتا، جورجیا، برگزار شد و بیش از ۳۰۰ هزار نفر برای تماشای این رویداد در خیابان ها صف کشیدند. این جشن سه روزه با رژه لیموزین ها و حضور ستارگان فیلم همراه بود. با این حال، به دلیل قوانین نژادپرستانه جیم کرو (Jim Crow laws)، بازیگران سیاه پوست فیلم از جمله هتی مک دنیل، اجازه حضور در این مراسم را نداشتند که این خود، حاشیه ای تلخ بر این پیروزی بزرگ بود.

جوایز و افتخارات: رکوردشکنی در اسکار

«بربادرفته» در دوازدهمین دوره جوایز اسکار، رکوردشکنی کرد و از ۱۳ نامزدی، ۱۰ جایزه (۸ جایزه رقابتی و ۲ جایزه افتخاری) را از آن خود کرد. این جوایز شامل اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (ویکتور فلمینگ)، بهترین فیلم نامه اقتباسی (سیدنی هاوارد)، بهترین بازیگر نقش اول زن (ویوین لی) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (هتی مک دنیل) بود. اهمیت تاریخی اسکار هتی مک دنیل، به عنوان اولین آمریکایی آفریقایی تباری که برنده این جایزه شد، بسیار بالاست و او راه را برای سایر هنرمندان سیاه پوست گشود. این فیلم همچنین اولین اثر رنگی بود که اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد و جایگاه خود را در فهرست های برترین فیلم های تاریخ تثبیت کرد.

نقدها و میراث فرهنگی: فیلمی در بوته زمان و تأثیرات پایدار

«بربادرفته» با گذشت زمان، همواره موضوع بحث و نقد بوده است، به ویژه در رابطه با تصویرسازی آن از جنگ داخلی و برده داری.

نقد معاصر و وفاداری به رمان

در زمان اکران، منتقدان عموماً از فیلم تمجید کردند و کیفیت تولید، دستاوردهای فنی و بازی های درخشان را ستودند. با این حال، برخی نیز فیلم را طولانی می دانستند و وفاداری افراطی آن به رمان را عامل این طولانی بودن عنوان کردند. منتقدان معتقد بودند که بخش دوم فیلم، با تمرکز بر ازدواج های اسکارلت و مسائل خانوادگی، از کیفیت حماسی بخش اول فاصله می گیرد.

نقد برده داری و تصویرسازی از آفریقایی تبارها

یکی از مهم ترین و بحث برانگیزترین جنبه های «بربادرفته»، تصویرسازی آن از برده داری و شخصیت های آفریقایی تبار است. فیلم به دلیل نمایش روابط ارباب و برده به شکلی ایده آلیستی و گاهی نوستالژیک برای دوران قبل از جنگ، و همچنین نمایش کلیشه ای از شخصیت های سیاه پوست، مورد انتقادهای شدیدی قرار گرفته است. بسیاری این فیلم را متهم به تجدیدنظرطلبی تاریخی و نادیده گرفتن رنج های واقعی بردگان می کنند. در دهه های اخیر، با افزایش آگاهی های اجتماعی و سیاسی، این انتقادات شدت بیشتری یافته و باعث بحث هایی گسترده درباره جایگاه اخلاقی و تاریخی فیلم شده است. با این حال، برخی نیز استدلال می کنند که فیلم باید در بستر زمان خود مورد قضاوت قرار گیرد و از دیدگاه تاریخی، بازتابی از باورهای غالب آن دوران است، هرچند که این توجیهی برای محتوای تبعیض آمیز نیست. این بحث ها نشان می دهد که «بربادرفته» صرفاً یک فیلم نیست، بلکه یک سند فرهنگی است که گفتگوهای مهمی را درباره تاریخ و بازنمایی آن در رسانه برمی انگیزد.

تأثیر بر فرهنگ عامه

علی رغم این انتقادات، «بربادرفته» تأثیری عمیق و پایدار بر فرهنگ عامه داشته است. دیالوگ های ماندگار فیلم، به ویژه جمله پایانی رت باتلر، به بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ جهانی تبدیل شده اند. شخصیت های اسکارلت اوهارا و رت باتلر، نمادهای سرسختی، عشق پرشور و استقلال اند. این فیلم الهام بخش آثار هنری بی شماری در ادبیات، سینما و تلویزیون بوده و همچنان در گفتگوهای مربوط به سینمای کلاسیک، جایگاهی برجسته دارد.

میراث سینمایی

«بربادرفته» با نوآوری های فنی، مقیاس تولید عظیم، و شیوه داستان سرایی حماسی خود، مسیر سینما را تغییر داد. این فیلم نشان داد که هالیوود قادر به تولید آثاری با ابعاد بی سابقه است که همزمان موفقیت تجاری و تحسین هنری را به همراه داشته باشند. تکنیک های فیلمبرداری رنگی، طراحی صحنه و لباس، و استفاده از موسیقی برای ایجاد فضای دراماتیک، همگی به الگویی برای فیلمسازان آینده تبدیل شدند. «بربادرفته» به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمای کلاسیک، همچنان الهام بخش نسل های جدید فیلمسازان و مخاطبان است.

این فیلم در سال های مختلف و با پیشرفت تکنولوژی، در فرمت های جدید از جمله VHS، DVD، Blu-ray و 4K بازسازی و منتشر شده است تا اطمینان حاصل شود که کیفیت بصری و صوتی آن برای مخاطبان جدید نیز حفظ شود.

نتیجه گیری: تارا هرگز نمی میرد و «بربادرفته» جاودانه است

فیلم سینمایی «بربادرفته» (Gone with the Wind) با تمامی جنبه های حماسی، دراماتیک و چالش برانگیز خود، بیش از یک اثر سینمایی صرف است؛ این فیلم یک پدیده فرهنگی، یک نقطه عطف در تاریخ هالیوود، و بازتابی پیچیده از جامعه ای در حال تحول است. از انتخاب پرچالش بازیگران و فرایند تولید پرفراز و نشیب گرفته تا رکوردشکنی های تجاری بی سابقه و جوایز متعدد اسکار، هر بخش از داستان این فیلم به تنهایی می تواند موضوع یک پژوهش عمیق باشد. «بربادرفته» توانسته است با وجود بحث ها و انتقاداتی که در طول دهه ها پیرامون آن شکل گرفته است، جایگاه خود را به عنوان یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین آثار سینمایی تاریخ حفظ کند.

پیام های اصلی فیلم درباره بقا، تغییر و سرسختی روح انسان در برابر ناملایمات، همچنان با مخاطب امروز ارتباط برقرار می کند. صحنه های ماندگار، دیالوگ های فراموش نشدنی و نقش آفرینی های بی نظیر بازیگران، این فیلم را به تجربه ای بی زمان تبدیل کرده است. «بربادرفته» نه تنها نمادی از دوران طلایی هالیوود است، بلکه یادآور قدرت سینما در روایت داستان هایی است که برای همیشه در ذهن و قلب مخاطبان باقی می مانند. تماشای مجدد یا اولین بار این شاهکار، فرصتی برای غرق شدن در حماسه ای است که هنوز پس از سال ها، حرف های بسیاری برای گفتن دارد و به درستی، نام «فیلم سینمایی کلاسیک Gone with the wind (ساخته ۱۹۳۹)» را بر خود دارد.

دکمه بازگشت به بالا